ازخاک تاافلاک
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #بازگشت_گیسو #قسمت_13 حرفش را زدو از اتاق خارج شد .. گیسو گفته بود ک
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان بعداز خداحافظی با نیاز رفت که آماده شود ؛لحظه ای ایستاد،به این فکر کرد که امروز چه دروغی به مادرش تحویل دهد .... حاضر و آماده در اتاق منتظر تماس نیاز بود، گوشی در دستش لرزید و بعداز چندلحظه لرزش قطع شد ، بلند شد چادرش را برداشت و سر کرد؛ الزم بود مادرش اورا با چادر ببیند ،اگر غیر از این باشد دادگاهی شدنش حتمی ست... پوفی کرد دستگیره ی در اتاق را پایین کشید و باز کرد،آرام و بی صدا قدم برمیداشت ؛ترجیح میداد بی خبر خانه را ترک کند تا اینکه بازخواست شودو با اعصابی بهم ریخته بیرون برود و خوشی چندساعته ی کوتاهش زهرش شود.... از آخرین پله هم گذر کرد ؛وارد راه روی منتهی به در خروجی شد مادرش در آشپزخانه بود و به راه رو دید نداشت با حواس جمع در را آرام وبی صدا باز کرد . نفس راحتی کشید و چشمانش را بست خیالش راحت شد که کسی اورا ندیده....همینکه در را کامل باز کرد با کسی سینه به سینه شد... از ترس هینی کردو دستش را روی دهانش گذاشت ... با دیدن گیتی نفس حبس شده اش را با صدا بیرون دادو ارام طوری که مادرش نشنود گفت: _وااای ترسیدم. گیتی چادرش را از سر برداشت و گفت: _ _کجا به سالمتی؟؟؟اونم دزدکی ؟؟!! همین یکی را کم داشت ؛گیتی یک سال از او بزرگتر بود اما همیشه در کارهای گیسو سرک میکشید و برایش شاخ و شانه می آمد... گیسو اخم هایش را در هم کشید و گفت: _تو رو سننه؟؟ باز که توکارای من فضولی میکنی؟؟ ادب نمیشی اینهمه دماغتو میسوزونم ...باز مثل قاشق نشسته میپری وسط؟؟؟!!! اون میعاد بدبخت چی میکشه از دست تو ...!! گیتی هرکاری که میکرد نمیتوانست ؛حریف زبان دراز خواهر کوچک ترش شود؛ اخمی کردو گفت: _ _خیلی بی ادبی گیسو اصال معلوم نیست به کی رفتی انقدر بی حیاو پررویی ... االن داری دزدکی میزنی بیرون ؛خیال کردی میتونی همیشه کارهاتو اینجوری پیش ببری؟؟ اگه بابا بفهمه با این قیافه دزدکی رفتی بیرون زنده ات نمیزاره ... گیسو پوزخند صداداری زدو گفت: _همینم مونده خانم سوسکه نصیحتم کنه ؛درضمن مگه قیافم چشه؟؟ خودت که یه من مالیدی تازه ام از بیرون اومدی ؛ پس هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند....میدونی که این جمله از کیه؟؟ انگشت اشاره اش را چندبار آرام تخت سینه ی گیتی کوبید وگفت: _ خواهر بزرگه واسه من فاز نصیحت و عالم بودن برندار...تو کارهای منم فضولی نکن ... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: اعظم ابراهیمے ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯