#دردو_دل_اعضا 💜🍃
سلام من مرجان هستم میخواستم دردودل کنم من خانمی ۴۱ساله هستم و گذشته خیلی بدی روداشتم پدرمعتاد وچهارتا برادر ناسازگاروکارگر ویه خواهر.. برادرا هرکدوم یکی یکی معتادشدن توخونه دعوا مرافه فقرو نداری اگرم خواستگاری اومد نمیذاشتن وهرکس هم تحقیق میکرد دیگه برنمی گشت من باخدا معامله کردم ومحکم وایستادم باکمک مادر ودعاهاش یکی یکی ترکشون دادم براشون زن گرفتم همه هم خداروشکر صاحب زن وبچه وزندگیهایه نسبتا خوبی شدن خواهرمو که خودم بزرگش کردم شوهردادم ویه دختر گل داره چندسال پیش بیمه پدرموکه ادعاکردن پنج سالش گم شده پیداکردم ودرست کردم الان حقوق بازنشستگی داره البته پسرا خودشونم کارمیکردن ولی باهزارتادعوا ومرافه فقط من مدیریت میکردم مشکلات خونواده امو حل کردم الان همه چی حل شد وهیچ مشکلی ندارن اگرخودم نبودم هیچ چیزی درست نمیشد الان پسراخوشبختن وگذشتشونو جبران کردن ولی من خودم این وسط بدبخت شدم من باخدامعامله کردم وازدواج هم نبود ونکردم ولی مجبورشدم به خاطر اینکه خیلی احساس تنهایی میکردم ی مرد ۵۷ساله که همسایه برادرم بود که ازخانومش جداشده راقبول کنم بامخالفت شدید خونواده البته..ایشون یه پسرداره که کارتن خوابه ویه نوه پسرداره که بااین زندگی میکرد خیلی بهم وعده وعیدداد یه مغازه املاک محله ای داره که اصلا درآمدنداره وبه سختی زندگی میکنیم ازلحاظ اخلاقی خوبه ولی ازلحاظ اعتقادی هیچ ائمه راقبول نداره وفحش میده هرچی هم میگم نکن بازم یه جاهایی میگه ...آدم تحصیلکرده ای هم هست باهیچ دلیل ومدرکی هم قانع نمیشه تازه منومحکوم میکنه
ورواعتقادات منم اثرگذاشته الان خودمم اصلا بهشون باورندارم چون سالهایه سال من بهشون توسل کردم وازخودم گذشتم واین ازدواج بد وآینده نصیبم شده ازلحاظ قیافه هم من خیلی جوون ترم باهم جایی میریم همه یه جورنگامون میکنن تصمیم گرفتم ازش جدابشم ولی نمیدونم بعدازطلاق چکارکنم داغونم ازخدا ناراحتم من بهش توکل کردم چراباید اینجوربشه خواهش میکنم نگید اشتباه کردی دیگه بریده بودم گفتم یکی مونسم وحامی ام بشه سنم هم بالارفته بود خواستگار مناسب ترنبودبااینکه قیافه ام خوب مونده مثل سی ساله هاهستم ولی نه پول داره نه قیافه ونه جوانی .تازه یه نوه پسرم داره که قراربود پیش عروسش باشه که اونم خودش آوردش تابامازندگی کنه که بعدها اینم پدرمنودرمیاره راستی ازلحاظ جنسی هم بی حس مثل دیواروسردردایه شدید وعجیب میگیرم تاچندروزوقتی کمی ناراحت میشم ببخشید طولانی شد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام دوستان خاستم راهنمای کنم دوستی که دوازده ساله دردی افتاده بجونش عزیزم همهی این تجربهای که شما با شوهرت داشتی منم با شوهرم دارم با این تفاوت که زن صیقه نکرد فقط باهاشون دوست بود و تریاک متادون مصرف میکنه منم یه روزی مثل شما فکر میکردم باهاش دعوا میکردم میگفتم بیا منو طلاق بده منم پدر مادرم فوت شده هر روز تو خونمون دعوا بود منم سه تا پسر دارم خداروشکر .
اعصاب هممون از دست کاراش داغون بود هیچیم عوض نمیشد شوهرم بنا هست وقتی میرفت جایی کار حالم خوب بود میومد دوباره حالم بد میشد خدارو شکر ایمانم خوبه هیچی برام مهمتر از رضایت خدا نیس یه روز با خودم گفتم این که عوض نمیشه من فقط دارم اعصاب بچهام داغون میکنم بزا فکر کنم اینو ندارم تو زندگیم هواسم به بچاهام باشه با اونا مهربون باشم خدا اگر یه بابای بی عقل بهشون داده لاعقل مادر خوبی داشته باشن برا رضای خدا گذشت کردم البته بهش نگفتم گذشت کردم و تو دلمم نبخشیدمش ولی کاری با کارش ندارم میره سر کار منم به موقع شام نهارش اماده میکنم اگر یه موقی نیازیم داشته باشه ازش دریق نمیکنم هواسم به نماز قران کارای خونه راجع اون اثلن فکر نمیکنم چون میگم ارزش فکر کردن نداره خوب حالا اون این کارارو کرده شما هواست بهش باشه چون در اینده دخترات میخان ازدواج کنن و خاستگار به پدرشون نگاه میکنن واگرم به خاستش نرسی فردای قیامت تلبکار میشه ازت کافیه سر خودتو به زندگی گرم کنیو به اونو گذشتش فکر نکنی این چند روز دنیام میگزره موفق باشی باتشکر از حبیبه خانم خاهش میکنم زوتر پیام منو تو گرو بزارید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽