❤️🍃 باسلام وعرض ادب به دوستان مجازی و ممنون بابت کانال خوبتون حبیبه جان💎 خانمی هستم 42 ساله امروز روز تولدم هست بخاطر همین دلم گرفته بود که دل نوشته ای نوشتم بخاطر جو شهرستان که تابع یکی از شهرهای اصفهان است نزدیک به چهار سال هست که به بوشهر امده ایم وساکن شده ایم دارای دوفرزند پسر هستم پسر بزرگم 18ساله است امسال دیپلم گرفته علاقه زیادی به نظام وکشور مان داردسختی زیادی کشیده ایم طوری که او بامن بزرگ شده است هر دو خوب هم را میفهمیم درک زیادی دارد بعضی موقع ها وقعا دلم برایش میسوزد جوانی بسیار خشرو وخوش برخورد ی هست هیچوقت لباس تنک یا بد نمی پوشد پسری عموی پدرم شرکت دارد شرکت جهانپارس که دفتر ش هم درتهران است از زمانی که درسش تمام شده بیش از هزار بار زنگ میزنم یا رو میزنم تا پسرم سر کار برود وبتونه ادامه تحصیل بده پدرش کار گر است نمیتواند بیشتر از این برایشان کار ی انجام دهد صبح ساعت ۴میرود تا 7غروب دراین گرمای طاقت فرسای جنوب هیچ وقت ناشکری نمیکنم داده اش رحمت ونداده اش حکمت است پسرم همیشه میگوید دوست دارم فردی مفیدو باشرفی باشم ولی اگر نتوانستم راه دومی هست بدم میشوم طوری میگه داغون میشم چون واقعا برای یه جوان سخته که پدر 47 ساله اش سر کار برود تا شب لقمه ای نان سر سفره بیاوردمن همیشه جوان مردم را امانت امام زمان داده ام تا بیراهه نروند بعد جوان خودم به هردری میزنم تا راه دوم را انتخاب نکندهمیشه برایش مثال میزنم واز بزرگی خدابرایش میگویم ولی با یه حرف ناسنجیده ته دلم خالی میشود سفره بزرگی خداوند به فامیل من داده ولی دریغ از قدمی یا قلمی من ازدرهمشون گذشتم دوستان عزیزم برای همه ی جون هام دعا کنیدوجوان من وهرکسی توانش رادارد از صلح رحم واشنایان خود غافل نشود به امید روزها ی خوب مامان محمد متین ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽