🌸 👫بچه هامون مسافرند... یه روزی میاد که جای خالیشون تو اتاق بد جور حس میشه .. یه روزی میاد که دلتون برای صداش تنگ بشه .. یه روزی میاد که آرزو کنی بغلش کنی .. یه روزی میاد که دلت برا ریخت و پا شاش تنگ میشه.. یه روزی میاد که دوست داری تا صبح پیشت بخوابه و تو بوش کنی و تا صبح نگاش کنی.. اونوقت میگی .. چه زود بزرگ شد.. اونوقت میگی .. چقدر عجله داشتم برا بزرگ شدنش .. اونوقت میگی کاش کوچیک بود.. اونوقت میگی .. اگه کوچیک بود .. بیشتر بغلش میکردم .. بیشتر میبوسیدمش .. بیشتر باهاش بازی میکردم .. میذاشتم گاهی تو تخت من بخوابه .. اون وقتی که صدام میکرد و من سرم تو دنیای مجازی بود.. نمیگفتم ، مگه نمی بینی دستم بنده .. اونوقت که دنیای مجازی رو همه دنیام کردم .. نمیدونستم همه دنیام داره از تنهایی کارتون میبینه .. نمیدونستم همه دنیام دلش میخاد باهاش بازی کنم .. نمیدونستم همه دنیام ، دنیاش منم .. نمیدونستم همه دنیام تو فصل پاییز دلش میخاد رو برگهای خشک پا بزاره و بدوئه. . من به خاطر دنیای مجازی و تکنولوژی دنیای کودکی بچم رو ازش گرفتم .. کاش هنوز بچه بود .. امروز دستش رو میگرفتم و باهم روی برگهای خشک .. قدم میزدیم .. اون میگفت :مامان .. بابا .. من میگفتم : جاااانم... اشک نریز .. اون اینجاست .. هنوز بچه هست .. بلند شو و برو دنیای کودکیش رو .. زنده کن ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽