#یک_نکته_از_هزاران 🌱
1-مرحوم سیّد مرتضی ، شیخ حرّ عاملی و برخی دیگر به نقل از ابوهاشم جعفری آورده اند: روزی به محضر مبارك امام حسن عسكری علیه السلام وارد شدم ، دیدم كه در حال نوشتن نامه ای می باشد، لحظاتی را در خدمت آن حضرت نشستم تا آن كه هنگام نماز فرا رسید. بدین جهت ، از ادامه نوشتن خودداری نمود و در همان لحظه ، نامه و قلم را بر زمین نهاد و برخاست مشغول خواندن نماز گردید. و من مواظب احوال و اوضاع بودم ، كه ناگهان متوجّه شدم در حالی كه امام علیه السلام مشغول نماز بود، قلم روی كاغذ حركت می كرد و خطّ می نوشت ، تا آن كه نامه به پایان رسید و من با مشاهده چنین معجزه ای سجده شكر به جای آوردم . و چون نماز پایان یافت و حضرت سلام نماز را داد، قلم را از روی زمین برداشت ؛ و سپس اجازه فرمود تا افرادی كه منتظر زیارت و ملاقات حضرت بودند، وارد شوند. 2- محمّد بن حسن شمعون گوید:
روزی از روزها چشم هایم سخت درد می كرد و آنچه مداوا كردم سودی نبخشید و بالا خره یكی از دو چشمم نابینا شد و دوّمی هم در حال از بین رفتن بود. نامه ای به حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكری علیه السلام نوشتم و تقاضا نمودم تا حضرت برای بهبودی چشم هایم دعا فرماید. امام علیه السلام در جواب نامه ، چنین مرقوم فرمود: خداوند متعال چشم نابینایت را برگرداند و آن دیگری را صحیح و سالم گرداند. و نیز در ذیل نامه نوشته بود: خداوند به تو پاداش نیك و جر جزیل عنایت گرداند. محمّد گوید: از این كه چشم هایم خوب شد خوشحال شدم ؛ ولی معنای آخرین جمله امام علیه السلام را نفهمیدم ، تا آن كه یكی از فرزندانم وفات یافت و فهمیدم تسلیت آن حضرت به جهت آن بوده است . 3- احمد بن اسحاق حكایت كند: روزی به محضر مبارك امام حسن عسكری علیه السلام شرفیاب شدم ، هنگامی كه در خدمت حضرت نشستم ، فرمود: ((الحمد للّه))، پیش از آن كه از دنیا بروم ، خداوند متعال خلیفه و جانشین مرا به من نشان داد و فرزند عزیزم را دیدم . او از جهت شمائل و صفات ، شبیه ترین مردم به رسول اللّه صلی الله علیه و آله می باشد، خداوند حافظ و نگهدار او خواهد بود تا آن كه پس از غیبتی طولانی ظهور نماید و زمین را پر از عدل و داد گرداند. 4- همچنین ابوهاشم جعفری گوید: روزی نزد حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكری علیه السلام شرفیاب شدم و نشتستم . حضرت فرمود: یكی از گناهانی كه مورد عفو و مغفرت قرار نمی گیرد، این است كه شخصی گناهی مرتكب شود و بگوید: ای كاش فقط به همین گناه عقاب شوم و آن را سبك و ناچیز شمارد. من پیش خود فكر كردم : چقدر سخت و دقیق است ، پس انسان باید همیشه مواظب اعمال و حركات خود باشد. حضرت از افكار من آگاه شد و فرمود: آنچه با خود حدیث نفس كردی ، اهمیّت بده و آن را رها نكن و بدان كه گناهِ شرك به خداوند متعال از حركت موری بر سنگی صاف و ظریف ، مخفی تر خواهد بود. 5- مرحوم كلینی و برخی دیگر از بزرگان به نقل از ابوهاشم جعفری آورده اند: روزی در محضر مبارك حضرت ابومحمّد امام حسن عسكری علیه السلام وارد شدم و با خود گفتم : ای كاش حضرت نگین انگشتری ، به من هدیه می نمود تا نزد انگشترساز ببرم و ركاب مناسبی برای آن بسازد و به عنوان تبرّك به دست خود نمایم . و چون مقداری نشستم ، بلند شدم و بدون آن كه در فكر نگین انگشتر باشم ، خواستم كه خداحافظی كنم . پس امام علیه السلام انگشتری را تحویل من داد و فرمود: ای ابوهاشم ! تو نگین خواستی ؛ ولی ما نگینی همراه با ركاب آن به تو می دهیم ، خداوند آن را برای تو مبارك گرداند. پس از آن گفتم : ای سرور و مولایم ! شهادت می دهم كه تو حجّت و ولی خدا هستی و امام و پیشوای من خواهی بود و من بر این شهادت اعتقاد راسخ دارم ؛ سپس حضرت فرمود: خداوند متعال تو را مورد مغفرت و رحمت خود قرار دهد.
چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسگري(ع)/ عبدالله صالحي
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽