#چالش_پاگشا 😍😁
سلام من برای اولین بارصبح عروسیم مادرشوهرم دیدم خدارحمتش کنه آنقدرمهربون بودبهترین هدیش رفتارخوب ومتینش بود وبرام مرغ شکم پرمحلی بابرنج مرغوب چمپا درست کرد هیچ وقت ناراحتم نکرد رفتارش ازمادرم بهتربود همنشین حضرت زهراباشه برای شادی روح همه مادران آسمانی صلوات
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
سلام
من که خدا بیامرز مادرشوهرم فوت شده بودند
خواهرم نداشت که بدونه مراسمات چیه..
چهارتا هم عروس دارم که اونا نه عقد و نه عروسی این برادر شوهر آخرشون دعوت نکردند... 😔😔
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
سلام روزگارتون خوش
من واسه اولین بار گه دعوت شدم خونه مادرشوهرم چون عقد نکرده بودیم سر یه سر شوهرم گذاشتم.گفتم چون عقد نبودیم پدرم نذاشت من بیام خودشون اومدم کلی ضد خال تا من رفتم خونه.پذیرایی هم خوب بود البته خورشت فسنجون طعم خورشت بادمجون میداد😊😊 حالا چرا نمیدونم. دیگه اونجا هم کلی دل تو دل بود نگاهای قایمکی .خیلی خوب بود یادش بخیر
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
سلام به همگی، چالش پاگشا ما عقدو عروسی مون یه روز بود یعنی یه سال چندین بار اومدن خاستگاری ،به خاطر خواهر بزرگتر عقد نکزدیم بعد پدرم درعرض یه هفته ۳تا نیسان ابی برام جهیزیه گرفت ،پنجشنبه عقد وجمعه عروسی گرفتیم وتو شهریور ،وشنبه امتحان تجدیدی داشتم دوم دبیرستان بودم ،بعد از امتحان ریاضی ،رفتم بازار وبرای خانواده همسر جان لولو(که همان پارچه ی لباسی هست ) خریدم ورفتم خونه مادر شوهرم ،هیچ کس انتظارشو نداشت مابریم اونجا ،چون عروس اول خونه پدرش میره ،ولی من بخاطر اینکه مادر شوهرم سر یه مسئله دلش شکسته بود واز دست خاله جان تو عروسی ناراحت شده بود ،اول رفتم اونجا تا از دلش دربیاریم ،خییییلی خوشحال شدن ویه جاریم با اونا زندگی میکردوبرادر شوهرم برای عروسی ما تازه از جبهه اومده بود ،۳۵ سال پیش بود ،ما دم ظهر رسیدیمو اونا تو روستا یی بودن ودسترسی به بازار ونداشتن وخودشون هم حیون خونگی نداشتن که بکشن ویه جورایی سرزده رفتیم ، همه شونیه جورایی باهم پج پج میکردن ،ولب میگزیدن ،موقع ناهار غذای بدونه گوشت آوردن سر سفره،تازه متوجه شدم قضیه چیه بخاطر اینکه خجالت نکشن ،چها زانو سر سفره نشستم وانگاربوقلمون میخورم وبا اشتها غذا خوردم ،بعدا مادر شوهرم گفت خیلی تحسینت کردیم با اینکه سنت کم بود درکت بالا بود،چند روز بعدش مهمانی دادن وجبران کردن وسنگ تموم گذاشتن
از اون طرف خونه بابام همه منتظر ما بودن وبابام تا ظهر تو حیاط راه رفت ،بعد که رفتم خونه بابام براش تعریف کردم که چرا اول رفتم خونه مادر شوهرم ،وبابام با سر منو تائید کرد ،،
شما منو تائید نمیکنین با سن کمم جلوی نقاحت و ناراحتی دوتا خونواده رو گرفتم 😜😜👌
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽