#قسمت_شصتو_هفت
+امروز برای زن و بچه ی یعقوب خونه میخرم.. ازشون امضاء میگیریم .. به عنوان رضایت و پول دیه ... دیگه نمیتونند کاری کنند ..
صمد کلافه به آسمون نگاه کرد و گفت من تو مستی یه چرت و پرتهایی گفتم تو چرا باور کردی؟بزار برو یوسف .. صنم تمام دیشب رو بیدار بوده.. دوباره بی تاب شده...
با التماس گفتم صمد کمکم کن .. من باعث بدبختی صنم شدم خودمم درستش میکنم ..
پیرزن از کنارمون گذشت و گفت صمد ننه .. دوستت رو بیار خونه.. چای آماده است...
سرم رو کنار گوش صمد بردم و گفتم قول میدم .. قول میدم صنم و خوشبخت میکنم ..
زودتر از صمد به طرف ساختمون رفتم .. این بار باید تمام تلاشم رو میکردم .. کمک کردم بساط صبحونه رو باز کردم ..
به صدای ما ، صنم از خواب بیدار شد و به اتاق بی بی اومد ..
با تعجب پرسید تو اینجا چیکار میکنی؟
به صمد نگاه کردم و گفتم با صمد کار داشتم .. یه آدم مطمئن نیاز دارم تو حجره.. اومدم راضیش کنم بیاد کنار خودم کار کنه ...
صمد ابروش رو بالا داد ولی حرفی نزد .. صنم از سماور چای ریخت و کنار بی بی نشست ...
صمد چایش رو سرکشید و گفت پاشو بریم بیرون حرفهامون رو بزنیم .. گفت و از اتاق بیرون رفت ..
چند ثانیه به صنم زل زدم .. سنگینی نگاهم رو حس کرد .. برگشت و گفت یوسف برو .. تو رو خدا برو .. دیشبم بهت گفتم تو زن داری .. اگر من هم راضی باشم هیچ وقت دوست ندارم دل اون زن رو بشکنم و شریک شوهرش بشم .. پس برو و زندگیت رو بکن ..
خودم رو کمی سمتش کشیدم و گفتم من از روز اول شوهر تو بودم نه کس دیگه .. مطمئنم مرضیه هم مشکلی با این مسئله نداره ...
صنم زیر لب گفت مرضیه .. خودشم به قشنگیه اسمشه؟
کلافه گفتم صنم قشنگ باشه یا زشت چه فرقی میکنه.. این فقط تو هستی که با هربار دیدنت قلبم میلرزه .. مثل روز اول .. بگو که قبول میکنی.. بگو که دوباره اون روز میاد که من و تو زیر یک سقف نفس بکشیم .. قبول کن .. قبول کن بزار این بدبختیهامون .. این دوریها .. این شب بیداریهامون تموم بشه .. قبول کن بزار دوباره زندگیم رنگ آرامش بگیره .. قبول کنی.. چهار ماه دیگه عقدت میکنم و تا عمر دارم ... به روح پدرم تا عمر دارم نمیرنجونمت...
صنم تو چشمهام نگاه کرد و گفت به چه قیمتی یوسف؟ به قیمت بدبخت شدن یه زن دیگه ..
+گفتم که مرضیه راضی میشه .. چیزی براش کم نمیزارم .. بمونه زندگیش رو بکنه ..
صنم کمی فکرد کرد و گفت فقط اگه زنت خودش بیاد اینجا و بهم بگه راضیه ، قبول میکنم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{
@azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••