#یک_نکته_از_هزاران 🌱
مرحوم حجه الاسلام دكتر امینی چنین می نویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم آیه اللّه علاّمه امینی نجفی یعنی سال یكهزار و سیصد و نود و چهار هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم . او را شاداب و خرسند یافتم . جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض كردم : پدر جان ! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟ گفتند: چه می گویی ؟
مجدّداً عرض كردم : آقاجان ! در آنجا كه اقامت دارید، كدام عمل موجب نجات شما شد؟ كتاب الغدیر... یا سایر تالیفات ... یا تاسیس و بنیاد كتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام ؟ پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی . قدری واضح تر و روشن تر بگو! گفتم : آقاجان ! شما اكنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا كه هستید كدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و كارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی ؟ مرحوم علاّمه امینی درنگ و تامّلی نمودند. سپس فرمودند: فقط زیارت ابی عبداللّه الحسین علیه السلام . عرض كردم : شما می دانید اكنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه كربلا بسته . چه كنم ؟ فرمود: در مجالس و محافلی كه جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شركت كن . ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند. سپس فرمودند: پسرجان ! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اكنون به تو توصیه می كنم كه زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترك و فراموش نكن . مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان . این زیارت دارای آثار و بركات و فوائد بسیاری است كه موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد... و امید دعا دارم . آری ! علاّمه امینی با كثرت مشاغل و تالیف و مطالعه وتنظیم و رسیدگی به ساختمان كتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف مواظبت كامل به خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا می نمودند و به این جهت خودم حدود سی سال است مداوم به زیارت عاشورا می باشم.
بعضی ها خیال می كنند كتاب الغدیر به راحتی تاءلیف شده است . مرحوم علاّمه امینی سختی ها متحمّل شد كه توصیف آن از عهده زبان خارج است . مقابل خانه ما كتابخانه مرحوم كاشف الغطاء قرار داشت . ایشان یك مدرسه ای هم داشتند كه در جنب این كتابخانه بود و دارای ده ، دروازه حجره بود. كتابهای این كتابخانه از پدرشان شیخ علی كاشف الغطا به ایشان رسیده بود و هیچگونه امكانات رفاهی نداشت . مرحوم امینی از این كتابخانه به لحاظ نزدیكی ، خیلی استفاده می كردند. ایشان از صبح می رفتند برای مطالعه و آن چنان غرق در مطالعه می شدند كه حتّی گذشت زمان را هم فراموش می كردند. یك بار مدیر كتابخانه هنگام عصر از كتابخانه بیرون می آید و درِ كتابخانه را قفل می زند. غافل از اینكه علاّمه امینی داخل كتابخانه است . آن روز سپری می شود. روز بعد او وقتی به كتابخانه می آید می بیند علاّمه در حال مطالعه هست . به ایشان می گوید: شما كِی آمده اید؟
علاّمه پاسخ می دهد: از دیروز كه من را در این كتابخانه زندانی كردی تا الا ن در اینجا به سر می برم!
داستانهايي از علما/عليرضا حاتمي
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽