👌عزیزے خاطره اے مےگفت : از خاڪ شلمچه آوردم به خانه مان🕊 مادرم عصبانے شد😡 گفت: این خاڪا شیمیایـے ان و فلان😤 ریخت خاکو تو باغچه و درخت سیبی ڪه سالها میوه نمیداد اون سال سیب هاش عطر گل محمدے مےدادن🌹🍎 گریه میکرد😭 سیب ها رو بغل مےگرفت و مےخوابید 💚.. بوے سیب عطر حرم ... 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊