حسین گفتَمُ کردم مرور قرآن را خلاصه کرده حروف حسین، فرقان را صلاح دولت ما را حسین میداند که راه داده به روضه تمام ادیان را غبارروی ضریحت به سخره میگیرد جلال و حشمتُ دارائیِ سلیمان را نهاده ام چوسگان سربه تربت جانان به هرکسی ندهنداین مقام شایان را ملال راه ندارد به جمع عشاقت که بیمه کرده نگاهت همه محبان را شدست پر ز نداری مجدداً دخلم ببخش گوشه ی چشمی،گدای نالان را از ابتدای جهان تاکنون کسی هرگز ندیده غیر جنابت کمال احسان را به سوزسینه قسم، دردموجب شعر است که ساخت آه نزارم دوصدنیستان را غم جماعت بی دین، که از سر کینه به دارِ نیزه کشیدند روح  قرآن را نبود واژه ی درخور میان الفاظم ببخش طفل نوآموز این دبستان را به یاد شهید مدافع