<برای فلسطین تنها و رنجور> قربانی نامردیِ همسایگانی ای مانده تنها در دیار پایداری با توست اما دست حق تا آخر راه یاران نابی از کیان فارس داری آری تو را بردند از راه دو رویی آن نابرادرها شبی با دست بسته در چاه خودخواهی تو را کردند محبوس ای یوسف محزونِ از این قوم، خسته آنان که هم دستند با دشمن بدانند پیدا شود از چاه آن ماه مقدس دیگر ندارد رنگ جادوی نفاق و هاروت و ماروتند با عزمت به محبس امروز دریای یمن از خشم بی تاب وقتی جبل عامل دلش خون از غم توست با پاکبازان عراق آماده رزم در دست ایران تا رهایی پرچم توست ای سازمان های جهانی ننگ تان باد هستید بی شک لایق مرگ و فلاکت امضایتان از چشم شیطان رنگ دارد بر قلب تان خورده به حق مهر هلاکت آوارگان خسته و طفلان رنجور! ای داغداران خزان باغ هستی پیداست در چشم شما آفاق عزت آزادی و فتح است بعد هر شکستی رنج فلسطین نیست تنها درد اسلام غزه نه یک باریکه میدان حضور است در تنگنای این جهان سرد و خاموش خفته به دامان فلک صبح ظهور است (عباس ایمانیان بیدگلی)