🏴🕯اربعین و حضور قافله اهل بیت علیهم السلام در کربلا اهل بيت عليهم السلام به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهى جاده عراق و مدينه رسيدند، چون به اين مكان رسيدند، از امير كاروان خواستند تا آنان را به كربلا ببرد، و او آنان را به سوى كربلا حركت داد. چون به كربلا رسيدند، جابر بن عبد الله انصارى را ديدند كه با تنى چند از بنى هاشم و خاندان پيامبر براى زيارت حسين عليه السلام آمده بودند، همزمان با آنان به كربلا وارد شدند و سخت گريستند و ناله و زارى كردند و بر صورت خود سيلى زده و ناله ‏هاى جانسوز سر دادند و زنان روستاهاى مجاور نيز به آنان پيوستند(۱) زينب عليها السلام در ميان جمع زنان آمد و گريبان چاك زد و با صوتى حزين كه ‏دلها را جريحه ‏دار مى ‏كرد مى ‏گفت: «وا اخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول الله و ابن مكة و منا! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علي المرتضى! آه ثم آه!» پس بيهوش گرديد. آنگاه ام كلثوم لطمه به صورت زد و با صدايى بلند مى ‏گفت: امروز محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا از دنيا رفته ‏اند و ديگر زنان نيز سيلى به صورت زده و گريه و شيون مى‏كردند. سكينه چون چنين ديد، فرياد زد: وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل بيت تو كرده ‏اند، آنان را از دم تيغ گذراندند و بعد عريانشان نمودند! (۲) 📚منابع: (۱): اللهوف؛ ص ۸۲ (۲): الدمعة الساكبة؛ ج ۵؛ ص ۱۶۲ ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم