بسم‌الله الرحمن الرحیم یوسفِ گُمگشته‌ای دارد دلِ کنعانی‌ام شمعم و در خویش میریزم شبی بارانی‌ام آه احساسِ مرا ای کاش میفهمید شهر من به دنبالِ توام بس نیست سر گردانی‌ام؟ چند روزی مثلِ تو صبح و شبِ ما گریه شد چند چین اُفتاده مانندِ تو در پیشانی‌ام  من که ارزان میفروشم تو گرانش میخری می‌شود با هِق هِقی شش گوشه‌ای ارزانی‌ام خانه‌ات آباد با گریه خرابم می‌کنی من خرابِ روضه هستم تشنه‌ی ویرانی‌ام آب می‌نوشم ولی انگار آتش می‌شوم آب می‌نوشم ولی با آب می‌سوزانی‌ام شیعَتی مَهما شَرِبتُم ماءَ عَذب وای من یاد لبهایش فقط یک عمر می‌گریانی‌ام یک حسن جانم بگو ماهم گریبان میدریم شب شبِ درد یتیمی شد اگر طوفانی‌ام (حسن لطفی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam