🏴 اشعار _______ هرکه گرفتار غمت می شود زنده به احیای دمت می شود قطع یقین لطف نگاه شماست تا که کسی محتشمت می شود هر که به صحن تو مشرف شود شیفته ی جام جمت می شود طعنه به شاهان جهان می زند هرکه گدای کرمت می شود می زند آتش همه ی خلق را تا که کسی شمع غمت می شود روز قیامت گره اش وا شود هر که دخیل علمت می شود در صف عشاق،خریدار او والده ی محترمت می شود برگ امان نامه ی زهرا به حشر دست جدا و قلمت می شود ریخته بر شانه ی تو آبشار ماه ز روی تو بُوَد وامدار حال و هوای حرمش فرق داشت مثل مسیح است دمش فرق داشت معترفند کل علمدارها پرچم و رقص علمش فرق داشت هرچه گدا آمده بر خانه اش گفته عطا و کرمش فرق داشت روضه ی جانسوز زیاد و ولی روضه ی دست قلمش فرق داشت وقت سرودن ز غم مشک او مرثیه ی محتشمش فرق داشت صاحب منظومه ی احسان تویی شادی این کلبه ی احزان تویی 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam