ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان سوخت از زهر هلاهل جگرم مهدی جان    دوست دارم که به دامان محبت بنهی از ره مهر و محبّت تو سرم مهدی جان   معتصم داد به من زهر که با خوردن آن شمع سان سوخت ز پا تا به سرم مهدی جان   موقع دادن جان از اثر زهر جفا روز شد تیره به پیش نظرم مهدی جان   ز آتش زهر جفا گر چه به خود می پیچم یاد آن سینه و آن میخ درم مهدی جهان   داد زهار بستان زان دو نفر روز ظهور سوختند آن دو نفر برگ و برم مهدی جان   روز موعود تو از ثانی نامرد بپرس کرد نیلی ز چه روی قمرم مهدی جان   پهلوی مادر ما را بشکست و بشکست زین جنایت به خدا بال و پرم  مهدی جان   دل ژولیده از این ماتم عظمی خون شد ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان (ژولیده نیشابوری)