بسم الله الرحمن الرحیم نام تو را در بهترین رویا شنیدم از عرشیان، از عالم بالا شنیدم در آسمان هشتم، آن آئینه‌خانه عکس تو را دیدم، صدایت را شنیدم عطر تو را در آن بهشت آرزوها از یاس و نرگس، از اقاقی‌ها شنیدم این داغ را از آفتاب اول تیر از موج‌های گیسوی یلدا شنیدم از زخم‌های حنجر آتش‌فشان ها از شور طوفان، از لب دریا شنیدم از خاک خونین حلب، از آتش شام از نخل‌های بی‌سر صنعا شنیدم نام تو را از بیدهای گُر گرفته از بادهای سرخ در حیفا شنیدم میدان منور می‌شد از باران چشمت هر بار از لب‌هات، یا زهرا شنیدم نام تو را در شب‌نشینی شهیدان با شوق از اصحاب عاشورا شنیدم *** گاهی نشان عشق ما، اشک روان شد گاهی گواه عاشقی، ایثار جان شد با زخم باید سوخت، باید ساخت آری اما کدامین زخم چون زخم‌زبان شد وقتی هوای پَر گرفتن رفت از سر وقتی دل از تن پَروری ها ناتوان شد وقتی که ساعت از صدا افتاد کم کم وقتی پَر قو بستر خواب گران شد وقتی هوا مسموم شد از باد نخوت وقتی که دنیا شوکران این و آن شد تو آسمان را خواستی، برخاستی تا کم کم زمین در زیر پایت، آسمان شد تو با لباس سبز، خضر راه بودی با تو کویر تشنه غرق ارغوان شد وقت تلاوت با دوبیتی‌های چشمت روح تغزل در تَن هستی روان شد یا نور و یا قدوس‌های چشم هایت در آسمان شام، مثل کهکشان شد شاعر: