. بند اول دارن در مي كوبن / به فكرآشوبن خدايا پس چرا مادر از سجاده جاي بابا به سمت در راه افتاده اي واي خدايا انگار اينجا به يادخيبر رفته به سمت ميدون زهرا به جاي حيدر "يوما" . بند دوم داره در مي سوزه / يه معجر مي سوزه توي آتيش داره كم كم در مي افته خودم ديدم كه مادر با سر مي افته اين خون كه داره روي ديوار و در مي جوشه از تاول آتيشه از زخم رو پهلوشه "يوما" . بند سوم دارن بد مي خندن / در و از جا كندن دارن عمدا دل ما رو مي سوزونن طناب و توي دستاشون مي چرخونن اي واي خدايا بدجور دست علي رو بستن از خندشون معلومه تشنه به خونش هستن "يوما" .