#حضرت_زهرا_زمینه
.
بند اول
دارن در مي كوبن / به فكرآشوبن
خدايا پس چرا مادر از سجاده
جاي بابا به سمت در راه افتاده
اي واي خدايا انگار
اينجا به يادخيبر
رفته به سمت ميدون
زهرا به جاي حيدر
"يوما"
.
بند دوم
داره در مي سوزه / يه معجر مي سوزه
توي آتيش داره كم كم در مي افته
خودم ديدم كه مادر با سر مي افته
اين خون كه داره روي
ديوار و در مي جوشه
از تاول آتيشه
از زخم رو پهلوشه
"يوما"
.
بند سوم
دارن بد مي خندن / در و از جا كندن
دارن عمدا دل ما رو مي سوزونن
طناب و توي دستاشون مي چرخونن
اي واي خدايا بدجور
دست علي رو بستن
از خندشون معلومه
تشنه به خونش هستن
"يوما"
.
#سید_محمد_رضا_حسینی