۸ ببین باباتو با زانو کنار پیکرت اومد با چه حالی نمیدونی که بالای سرت اومد دیگه نا ندارم بابا دیگه پا ندارم بابا برا بوسه بر روی تو دیگه جا ندارم بابا علی جان علی جانِ من همه خوشی یک بابا به اینه که جوون داره میمیره وقتی رو دستش جوونش جون که بسپاره جوونم تو کردی پیرم  از این دنیا بی تو سیرم نیاز نیست به شمر و خنجر من از داغ تو میمیرم علی جان علی جان من بیایید ای بنی هاشم بیا آب آور خیمه رسانید از دل صحرا علی را تا در خیمه تن پاره ی صد چاکو به تنهایی بردن سخته خصوصا برای من که رمق از دوتا پام رفته علی جان علی جان من