|⇦•
سرور بانوان جنت بود..
#قسمت_پایانی /
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _
حاج امیر کرمانشاهی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
سرور بانوان جنت بود
آنکه در شعله های در میسوخت
حیدر اما در آتش خجلت
از درِ خانه بیشتر میسوخت
اسدالله بود و امر خدا
داد صبرش به بزدلان جرأت
یک نفر داد زد سرِ زهرا
ای بر آن صاحب صدا لعنت
*داریم در مورد ناموس خدا حرف میزنیم، هرچیزی رو نمیشه به زبان آوُرد، خواندن از حضرت زهرا خیلی سخته اما اگر یک چیزایی رو توی این شب ها نگیم پس کی بگیم، برای همتون شاید این اتفاق افتاده باشه، بابا میگن خانومی که تو راهی داره یک سری چیزهارو باید مراعات کرد، یکیش اینه که میگن نباید صدای بلند بشنوه... بیشرف ولدزنا! صداتُ رو روی سر مادر ما بلند میکنی؟ *
جمعیت پشت در فراوان بود
دسته دسته زدند مادر را
نور رویش که چشمشان را زد
چشم بسته زدند مادر را
ایستاد و فقط تماشا کرد
دست بر روی دست همسایه
*چقدر خوبه آدم نون و نمک حالیش بشه .. بابا اینا یک عمری سر سفرۀ مولا نون و نمک خوردن*
ترس از مرگ در وجودش داشت
بود دنیا پرست همسایه
*تاریخ در حال تکراره، اونروز توی مدینه اینجوری پشت مولارو خالی کردن... نکنه امروز پشت آقات رو خالی کنی...*
داشت نظم جهان بهم میخورد
بانوی عالمین شد بی تاب
پیش چشم ابوتراب از تب
آب شد رفته رفته مادرِ آب
پیش از اینها خریده بود علی
تخته چوبی برای گهواره
از بدِ حادثه ورق برگشت
ساخت تابوت جای گهواره
کوه صبر است حیدر کرار
به غم و غصه دل نمی بازد
ولی این داغ داغِ ناموس است
پهلوان را ز پا می اندازد
شرم بر این حکومت ننگین
هست حتی تصورش سنگین
مرتضی طعنه بشنود اما
قنفذِ لعنتی شود تحسین
*اومد گفت آقا دومی قنفذ رو از مالیات معاف کرده، دیدن هی دست پشت دست میزد، زیر لب میگفت "لا اله الا الله" قنفذ از مالیات معاف شد میدونی چرا؟ آخه اون بیشرف اولی به این یکی دیگشون گفت میخوای بری علی رو بیاری یک سنگ دلی رو با خودت ببر، که نکنه دلش رحم بیاد، یه نگاه به قنفذ کرد گفت بیا بریم علی رو بیاریم... برای همین توی کوچه صدا زد قنفذ چرا بیکار ایستادی؟.. (1)
یه جا دلتو ببرم برگردم "صل الله علیک یا اباعبدالله" کربلا هم گفت حرمله چرا بیکار ایستادی...
برگرد بیا مدینه، برای اینکه به قنفذ جایزه بده ازش تشکر کنه از مالیات معافش کرد، یه عده اومدن تو مجلس اون لعین بی شرف گفتن امیر جایزۀ مارو بده، مگه چیکار کردید جایزه میخواهید؟ گفتن ما همونایی هستین که نعل تازه به پای اسب هامون زدیم... حسین پشت و روش یکی شد.. (2_3)*
غروب و نعل تازه و صدای ده سوار
سر تو روی نیزه و میخنده نیزه دار
میون خیمه سوخته ها میگن که الفرار
منو به قصد کُشت زدن، قدم کمونیِ
دیدم تو دست ساربون ازت نشونیِ
دیدم که گوش دخترت رقیه خونیِ
نگاه همه به علقمه، کجاست برادرم
ببینه دست به دست داره میجنگه
* این خانواده کوچیک و بزرگ ندارن انتهای معرفتن، گفت بابا من نمیخوام بگم چیا بهم گفتن، نمیگم کجاها بردنم، بابا یه چیزی شنیدم میخوام بهت بگم بابا...*
دور از نگاه و غیرت عباس
بر روی زینب و اسرا کتک زدند
منابع :
1_ کتاب سلیم بن قیس الهلالی (اسرار آل محمد)، صفحه ۲۲۳، نشر الهادی
2_ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۰۶
3_ سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۸۳.
↫『
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال
#جایز نبوده و مصداق بارز
#حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net