⚜🕊 روضه جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج میثم مطیعی⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ بیمارت ای علی جان جز نیمه جان ندارد میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد *داره با علی حرف میزنه * (جانم علی ، علی جان ...) * همه نوحه خون بشن ... به خدا سرمون کلاه میره ... یه روزی میرسه ما زیر خروارها خاک خوابیدیم یه عده میان برا حضرت زهرا گریه میکنن * (جانم علی ، علی جان ...) غم چون نسیمِ پاییز برگ و بَرِ مرا ریخت این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد بگذار تا بمیرد زین باغ پر بگیرد مرغی که حقّ ماندن در آشیان ندارد خواهم که اشک غربت از چهره ات بگیرم شرمنده ام که دیگر دستم توان ندارد *در روایت هست زن هایِ پرستار خدمت بی بی بودن حال زهرا خراب شد ... بیهوش شد ... اینا اولین کاری که به ذهنشون رسید گفتن بریم علی رو خبر کنیم ... از خونه اومدن بیرون سراسیمه ، مضطرب ... در روایت هست امیر المومنین زن ها رو بین راه دید امیرالمومنین با یه اضطرابی فرمود: "مَن خَبَر؟! " چه خبر شده ؟! "مَا لِي أَرَاكُنَ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ چرا رنگ هاتون پریده ؟ چیشده ؟ اینام گفتن: "أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاء یا ابالحسن ..." یا ابوالحسن ! اگه یه بار دیگه میخوای زهرا رو ببینی عجله کن ... علی آمد وارد منزل شد ... در روایت هست امیرالمومنین عبا برداشت ... عمامه برداشت ... سر بی بی رو به دامن گرفت ... اول صدا زد : "يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ ...." جواب نداد ... امیرالمومنین دوباره نگاه کرد؛ فرمود: "يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ ..." (میتونی حال علی رو درک کنی با یه سوزی با یه نگرانی ، آروم...آروم...) "فَلَمْ تُكَلِّمْهُ ..."جواب نداد ... با هر اسمی با هرتعبیری صدا زد زهرا ... جواب نداد ...چشم ها رو باز نکرد ... یه جمله ای گفت دل بی بی به رحم آمد صدا زد: "یا فاطِمَه! أَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب ..." زهرا !من علیِ مظلومم ... من پسر عموی مظلومتم ... اینجا میگه: " فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا..." بی بی چشم هارو باز کرد ... خواهم که اشک غربت از چهره ات بگیرم شرمنده ام که دیگر دستم توان ندارد ... اینجا وقتی چشم ها رو باز کرد روایت نوشته :" وَ بَكَتْ وَ بَكَى..." هر دو شروع کردن با هم گریه کردن ... امیرالمومنین فرمود :چی شده ؟! عرضه داشت: "إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ ...." علی جان مرگ در مقابل دیدگانم میبینم بعد شروع کرد وصیت کردن ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com