#قصه_شب
#داستان
در دوران باستان ، یک پادشاه تخته سنگی را در جاده قرار داده بود. سپس خود را پنهان کرد و تماشا کرد 👀که آیا کسی تخته سنگ را از سر راه خود برمی دارد یا خیر. برخی از ثروتمندترین بازرگانان و درباریان شاه به سادگی سنگ را دور زدند و از آن عبور کردند.
بسیاری از مردم با صدای بلند📣 شاه را به دلیل درست نکردن جاده ها سرزنش😡 می کردند ، اما هیچ یک از آنها کاری نکردند که سنگ از سر راه خود خارج شود.
پس از آن یک دهقان که بار سبزیجات همراه داست به تخته سنگ رسید. دهقان با نزدیک شدن به تخته سنگ ، بار خود را زمین گذاشت و سعی 💪کرد سنگ را از جاده بیرون کند.
پس از تلاش زیاد ، سرانجام موفق شد. دهقان پس از بازگشت برای برداشتن سبزیجات خود ، متوجه کیف دستی💼 شد
که در جاده ای که تخته سنگ در آن قرار داشت ، افتاده است.
کیف پول حاوی سکه های طلا 💰و یادداشتی از پادشاه بود که توضیح می داد طلا مخصوص شخصی است که تخته سنگ را از جاده جدا کرده است.
❣نتیجه اخلاقی داستان:
👈
هر مانعی که در زندگی با آن روبرو می شویم به ما فرصتی برای بهتر شدن و قوی تر شدن می دهد و در حالی که تنبل ها از مشکلات شکایت می کنند ، دیگران از طریق قلب مهربان ، سخاوت و تمایل خود برای انجام کارها و تلاش برای خود فرصت و تجربه و راه قوی شدن ایجاد می کنند.
ᘜ⋆⃟݊📕•✿ꕥ⊰••""••━━━•─
@bache_shiee_nojavan
─•━━━••""••⊱ꕥ✿•ᘜ⋆⃟݊🎒