آیدین در مقطعی از دوره نوجوانیاش به
#جبهه میرود تا بتواند
#استقلال و
#مردانگیاش را به خود و اطرافیانش اثبات کند!
پسرکی که اشکش دم مشکش است و به طرفةالعینی زیر
#گریه میزند پس از اعزام به جبهه و
#اسارت به دست عراقیها، زیر شکنجههای سنگین مقاومت میکند و عملیات نیروهای
#ایرانی را افشا نمیکند.
او در جبهه
#مردانگی میآموزد و
#مرد میشود.
با وجود آن که داستان در
#دهه_شصت رخ میدهد اما با احوالات
#نوجوان_امروزی پیوند قوی برقرار میکند.
📚
در بخشی از داستان آمده است:
" بس که در
#آموزشی گفته بودند موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، ممکن است نیروهای عراقی خودشان را تو ستون جا کنند و با کارد سرتان را ببرند، دچار
#ترس وحشتناکی شده بودم.
یک جا نشستیم تا خستگی در کنیم. یک موقع دیدم یک نفر آمد و در نزدیکیام نشست و شروع کرد به نفسنفس زدن. فهمیدم از همان عراقیهایی است که کارش بریدن سر است. با قنداق سلاحم محکم به پهلویش کوبیدم.
روز بعد،
#فرمانده گروهانمان گفت که معلوم نیست دیشب کدام شیر پاک خوردهای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسمالله دندههایش خرد و روانۀ عقب شده!
💠 نویسنده:
#داود_امیریان
💠 ناشر:
#کتابستان_معرفت
........
🔸 قیمت: ۳۳.۰۰۰با تخفیف ۳۱۰۰۰تومان
آیدی مشاوره و سفارشات عمده👇
@mosafer1979
💠 با ما برای ترویج کتابهای سالم و ارزشی همراه باشید 👇
@ketabesalem