به ستون سمت چپ خیمه تکیه می‌زند آرام آرام اشک از گونه مبارکش جاری می‌شود به جمعیت بسیار اندک حاجیان خیره شده غصه میخورد دلگیر میشود که امسال هم نشد عرفه امسال هم گذشت. آرام آرام غروب می شود فرقَش با سالهای گذشته این است که امسال محارم شیعه و ایرانی و یمنی‌‌ش هم در عرفات کنارش نیستند. یاد همان غروب دلگیر که جدش فریاد زد: هم مِن ذاب یذبّ عن حرم رسول الله؟! او هم صدا میزند او هم ندا میکند او هم سوال میکند آی امتِ حسین! آی فدائیان حسین! هل من ناصر ینصرنی؟! با دلی آشوب و گریان و با حالی مضطر و نگران روضه به پا میکند که: غروب بود و زنی بی‌قرار تنها بود... @bahaneee