کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سحر نوزدهم😭 فاطمه در این سحر راحت شدم چشم تر،خونین جگر راحت شدم تازیانه،کوچه،سیلی یک طرف آخر از مسمار در راحت شدم ابوذر رئیس میرزایی