🌱
#خاطره
#ارسالی_مخاطبین
با سلام، احترام وخدا قوت
چند روز پیش خیابون بودم یه ماشینی میوه میفروخت یه دختر بی حجاب داشت خرید میکرد
رفتم جلو تذکر دادم سلام،شالتون افتاده،بپوشینش اما رعایت نکرد،
دختره خرید کرد رفت... دیدم راهمون یکی هست . پلیس بازی در اوردم فکر کرد دنبالشم،همینطوری که می رفت پشت سر نگاه میکرد، از ترس رفت مغازه... فهمیدم که ترسیده،
اینور خیابون روبروی مغازه با قصد با گوشیم مشغول شدم فکر کرد عکس گرفتم یا تماس میگیرم.
روسری نداشت ولی کلاه گذاشته بود با موهای بلند دورورش ریخته بود،
دیدم وقتی از مغازه دراومد موهاش کاملا آورده بود یه طرف گردنش به حالت جمع تر تا بفهمونه که رعایت کردم، گوشیشو دراورد با حالت استرس با مامانش حرف زد گفت مامان الان میام کمی جلو تر رفتیم منم از پشت سر میومدم خیلی ترسیده بود
یک دفه پا به فرار گذاشت داخل یکی از کوچه ها رفت😁😁
انگار جیم شد بنده هم خنده ام گرفته بود...
فهمیدم که اگه آمرین زیاد بشن اینا دل ندارن زود خودشون جمع میکنند
⭕برای مشاهده سایر خاطرات
روی هشتگ👈
#خاطره
بزنید.
#بی_تفاوت_نباشیم
🌊
@bahhhr🌊