*⃣ تربیتِ گلخانه‌ای!! 🔹جلوی مدرسه‌ی (ابتدایی) دخترم ایستاده‌ام تا او را به خانه برگردانم. پدرها و مادرهای دیگری هم هستند. پوشش مادرهای دخترانِ دانش‌آموز بسیار متنوع است؛ کلانتری کنار مدرسه اگر می‌خواست کند، احتمالا باید به بسیاری از این مادرها "تذکر حجاب"می‌داد. 🔸درِ مدرسه باز می‌شود و دانش‌آموزان با لباس‌های متّحد‌الشکلِ مانتو شلوار و مقنعه از مدرسه بیرون می‌آیند. برخی مادران همانجا لباس دخترها را تغییر می‌دهند و برخی از بچه‌ها خودشان دست به کار می‌شوند و مدرسه را از تن به در کرده و در کوله‌ی خود می‌گذارند. گویا بچه‌ها یاد گرفته‌اند که پوشش و "حرف‌های معلم" فقط مالِ مدرسه است و بیرون از آن خریداری ندارد. 🔹دست دخترم را می‌گیرم تابرگردیم. بین راه می‌گوید: «فاطمه (هم‌کلاسی‌اش) می‌گوید پیمان معادی (در سریال افعی تهران) روی سحر دولت‌شاهی کِراش دارد» چشمانم گرد می‌شود و می‌پرسم "کِراش چیه؟! می‌گوید یعنی عاشقش شده است. 🔸ای کاش می‌دانستیم که اساسا تربیت محصول یک تعامل نهادی است. از خانواده آغاز می‌شود و در مدرسه و جامعه و خیابان و سازمان و مسجد و دانشگاه پی‌گرفته و تکمیل می‌شود. تربیت یک نظمِ پادگانی نیست یک مراقبت، پذیرش، و هم‌دلی است.