#شعری که آقای حمید عسکری خواندند👇
تا دلم از کرده های خویش نادم می شود
بیش تر از پیش چشمم گریه لازم می شود
.
” اشک ” ، بال پر زدن در وادی معراج هاست
گریه کن در روضه جبریلِ عوالم می شود
.
شمع باشی یا که پروانه .. ، چه فرقی می کند
سوخت هر کس که درونش ” عشق ” حاکم می شود
.
هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد
حتم دارم شیشه هم باشد ، مقاوم می شود
.
گرچه هِی در می زنم .. ، کشکول من را پر نکن
دست سائل تا که خالی شد .. ، مزاحم می شود
.
این خرابت را بیا و لطف کن .. ، بیرون نکن
قول خواهد داد که یک روز سالم می شود
.
تا گناهی می کنم ، زهرا وساطت می کند
پشت مادر ، طفل بازیگوش قایم می شود
.
آه ای ماه هزار و چند ساله .. ، تو بگو
سهم ما تا کِی سیاهیّ مداوم می شود
.
هر زمان ” ناحیّه ” می خوانم تصور می کنم
روح من تا کربلایش با تو عازم می شود
.
گریه .. ، تنها در میان روضه ی جدّت ” حسین” …
اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود
.
لااقل ” این جسمِ عریان مانده ” را .. ، دفنش کنید
نامروّت ها کسی این قدر ظالم می شود
.
آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود …
کهنه پیراهن مگر جزو غنایم می شود!؟
✍بردیا محمدی