سرگذشت 🌸🍃🍃🍃 پارت ۱۴۹ هرچی هوا تاریک تر میشد من بیشتر استـ.ـ.ـرس میگرفتم‌... یه لـ.ـ.ـباس مناسب طاهره برام اورد ... خجالت میکشیدم و گفتم: این خیلی توری نیست؟!؟ طاهره به تشک دو نفره ای که پهن بود و روش ملحفه سفید کشیده بودن و کنارش یه لـ.ـ.ـگـ.ـ.ـن اب و گلاب اماده بود ‌... روی ملحفه گل ریخته بودن و یه پارچ شربت بالای تشک بود اشاره کرد و گفت : پس اونجا رو ندیدی خانم ... دهـ.ـ.ـنم باز موند و گفتم: وای اینطوری که من مـ.ـ.ـیمیرم از خجالت ... _ خجالت نداره ... زیپ لباس رو بست و گفت : همون ر_ژ لـ.ـ.ـب صبحی رو بز_ن ...قـ.ـ.ـرمز .... چشمکی زد و از پشت سر بغلم گرفت و گفت: خوبه که شما هستی ... _ توام با اینکه ازم خیلی بزرگتری ولی مثل خواهرمی ...مثل یه دوست ... سرمو بـ.ـ.ـوسید و گفت : خاله توبا گفت شام به شما ندیم ... با چشم های گرد شده پرسیدم : چرا ؟‌ خندید و همونطور که میرفت گفت: صبح بهتون دلیلشو میگم ... طاهره رفت و من از استـ.ـ.ـرس مدام بالا و پایین میرفتم ...اتاق رو طی میکردم و دلشـ.ـ.ـوره داشتم ... پیراهن کوتاهم که بیشتر اون بهم استـ.ـ.ـرس میداد ... دیر وقت بود و دیگه همه باید میخـ.ـ.ـوابیدن .... به خودم عطر میز_دم که درب باز شد ... برق هارو خاموش کرده بودم جرئت رو در رویی با اردشیر رو نداشتم ... داخل اومد و دستشو سمت کلید برق برد که گفتم: روشن نکن ... _ اخه نمیتونم درست ببینم ... پرده رو کنار کشیدم و نور مهتاب داخل افتاد و گفتم‌: بهتر شد ... جلوتر اومد و گفت : تو تاریکی باید صورت قشنگتو ببینم ... دلم برای اون ضعف میرفت ... با دستهام بازی میکردم‌ که بهم رسید ...بـ.ـ.ـوسه ای به سرم زد و گفت : چه بـ.ـ.ـوی قشنگی ... سرمو بالا نمیگرفتم و گفت : چه خاتون جـ.ـ.ـذابی ... ریز ریز میخندیدم و گفت: قراره فقط بخندی ؟‌ بین بازوهاش سرمو مخفی کردم و گفتم : نه میخوام تا ابد بیـ.ـ.ـن دستهات حس امنیت کنم ... بغلم گرفت و به سمت تشک بـ.ـ.ـرد ... صورتمو غـ.ـ..ـر_ق بـ.ـ.ـوسه کرد و میخواست از استـ.ـ..ـرس من کم کنه ... با شیـ.ـ.ـ.ـطـ.ـ.ـنت قلقلکم میداد و گفت : بازم خجالت میکشی ... از خنده ضعف کردم و گفتم : صدامون رو میشنون ...کی باور میکنه اردشیر خان دیـ.ـ.ـونه شده ... نفس ز_نان کنارم د_راز کشید و گفت : اردشیر خان چندسـ.ـ.ـاله دیوانه شده ... هر دو بهم نگاه میکردیم و دستشو اروم به سمت من اورد ‌‌... ادامه دارد... ┄┄┄┅┅𑁍🖤𑁍┅┅┄┄┄ https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌