از خانه داری تا کپسول داری
🔹به چرایی کوچک شدن خانهها در نظام سرمایهداری اندیشیدهاید؟ سرمایهدار ترجیح میدهد انبوهی از جمعیت در وسعتی محدود متمرکز شوند تا انباشت سرمایه و بهرهوری بیشتری برایش حاصل شود. هرچه شهر متراکمتر، انباشت سرمایه بیشتر و سود بیشتر. نتیجه؟ به هم خوردن تعادل میان عرضه و تقاضا در بازار مسکن به دلیل تمرکز بیش از حد جمعیت در وسعتی محدود؛ و به تبعش افزایش قیمت مسکن و نتیجتا کوچکتر شدن مستمر قطعات تفکیکی زمین و مسکن به دلیل افزایش مستمر ارزش آن.
🔹اما این همه ماجرا نیست؛ سکانس دوم این است که وقتی مسکن به عنوان نیاز ضروری هر خانواده، ماهیت سرمایهای پیدا کرد و ارزشش روزافزون شد دیگر به سهولت در دسترس اکثریت جامعه قرار نمیگیرد. در چنین وضعی، گریزی نیست از آنکه زن هم دوشادوش مردش کار کند تا بتواند کمکی باشد برای تامین هزینههای سرسام آور سکونت. لذا زن از خانه به کارخانه کشانده میشود تا معامله برد-برد برای سرمایهدار شکل بگیرد؛ هم با تراکم و تمرکز بیش از حد جمعیت در پهنهای محدود، به انباشت سرمایه و سود بیشتری دست یافته و هم با کشاندن زن به کارخانه، به نیروی کار ارزانتری دست یافته؛ دو سر برد برای او و دو سر باخت برای ما.
🔹و اما سکانس پایانی و نابودی مفاهیمی همچون خانهداری. زنی که از خانه به کارخانه کشانده شده دیگر ربالبیت خانهاش نیست؛ اگر هم باشد اساسا دیگر خانهای در کار نیست که او خانهدارش باشد؛ نهایتا قوطی یا کپسولی بیست سی متری دارد. حالا در چنین وضعی به نظرتان اگر واژگانی همچون کپسولداری وارد ادبیات ما شود خیلی دور از ذهن است؟!
@baladetayyeb