.
دراین اوضاع دلمردگی
✍نگارنده: احمد لطفی
روزگار کرونا مقدمه ی یک دوری و فاصله ی عاطفی را رقم زد،به خاطر رعایت دستورات بهداشتی، ارتباط بین افراد کاهش یافت.
واکسنها هم نتوانستند، سلامتی همه را تضمین کنند، بنابراین آثار کرونا به مرگ جماعتی انجامید، و آنها که نمردند. آثار آن واکسنها بسیاری را بی حس و بی رمق و به دور خود چرخیدن و دل و دماغ هیچ کاری را درست و حسابی نداشتن، و.... را بوجود آوردند.
گرفتاریها و آسیبهای مختلف اجتماعی و اقتصادی، نشاط و سر زندگی را از مردم کرونا زده گرفته است.
عواطف انسانی تا حدودی از جامعه رخت بر بسته و هرکس در کنج خانه ی خویش در انزوا و عزلت گرفتار شده است.
بدنها انگار سم آلود، چهره ها غمگین و دلها نیمه جان و افسرده، شده اند.
در این دنیای آفت زده، هیچکس مانند گذشته دلش برای دیگران نمی سوزد. برادر از حال برادر بی خبر است.
شاید قرن بیست و یکم را قرن مرگ عاطفه ها نامید.
اخبار و شواهد عینی، بیانگر آن است، که اشخاص با کمترین اطلاع رسانی به اقوام و دوستان، راهی دیار دور دست می شوند. شوربختانه اکثرا" از حال همدیگر بی خبرند. به عبارتی دیگر مردم در لاک زندگی فردی خویش محبوس و سرگردانند.
دردها، بی حسی ها، بی رمقگی ها، فقرها، بیکاری ها، بیماری ها، همه گریبان بشر پسا کرونا را گرفته است.
پیامد این زندگی کرونا زده، افسردگی، بیحالی، بی حوصلگی، عصبانیت، پرخاشگری، عصیانگری، از هر دری سخن گفتن، اظهار نظرنمودن و دیگران را قضاوت کردن، کاهش مطالعه، و کمتر اندیشیدن و ناتوانی درخرد ورزی و... را می توان نام برد.
نسل ما، نسل تحمل کننده ی دردها و رنجهای فراوان بوده و هست.
به قول شادروان هوشنگ ابتهاج شاعر بزرگ ایران؛
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
#تازهترین_و_تحلیلیترین_ #اخبار #لرستان_در_بلوطستان
🅱
eitaa.com/joinchat/135528452C8840727e87