. بحران کوهدشت و انسداد نظام برنامه و سیستم دولتی ✍ اردشیر گراوند سال‌هاست این جدال وجود دارد که مسایل اجتماعی ایران چه منشأ و مبنایی دارد؟ امر فرهنگی است؟ ویژگی فردی است؟ ساختار اجتماعی است؟ جهت‌گیری سیاسی است؟ سازوکار محیط زیستی است؟ جبر طبیعت است؟ تقدیر اقتصاد است؟ و یا ترکیبی از همه. چه شده است که شهرستانی با تمام ویژگی‌های طبیعی، انسانی، اقلیمی، زیربنایی و بارگذاری بسیاری از فرصت‌های متعدد هنوز هم نتوانسته است از مخمصه‌ی مسائل اجتماعی نجات پیدا کند و علاوه بر بحرانی بودن شرایط خود، زمینه ساز بسیاری از بحران‌های کشور شده است؟! سال‌هاست که کارشناسان اجتماعی می‌دانستند فرآیندی که بر بسیاری از شهرستان‌های ایران از جمله شهرستان کوهدشت می‌گذرد، نتیجه‌اش این خواهد بود که بالاترین نرخ بی‌کاری، بالاترین حجم مهاجرت به خارج از شهرستان، بحرانی‌ترین شرایط زیست پذیری اجتماعی و صورت‌های مختلف آسیب‌های اجتماعی را تجربه خواهند کرد. شاید اگر سوال شود که مهم‌ترین عامل انحراف نظام اجتماعی در کشور چه بوده است در یک جمله می‌توان گفت: «رعایت نشدن عدالت سرزمینی و عدم تعادل منطقه‌ای.» اگر در کشوری عدالت سرزمینی رعایت نشود، دچار عدم تعادل منطقه‌ای خواهد شد و نتیجه‌ی آن فقر مزمن، ناامنی گسترده، تخلخل نظام اجتماعی و ضعف سرمایه اجتماعی می‌شود که مردم ناچارند سرزمین خود را رها و تن به مهاجرت بزنند و مهاجرت گسترده هر جامعه‌ای را به این دلیل که سرمایه‌های انسانی غنی خود را از دست می‌دهد دچار چرخه‌ی بی‌بازگشت فقر می‌کند که اساساً بدون دخالت دولت و حکومت کاری از مردم ساخته نخواهد بود. نظام حکم‌رانی کشور در هفتاد سال اخیر به‌گونه‌ای طراحی شده است که بخش عمده‌ای از کشور همواره فقیر و فقیرتر و پاره‌ای از پهنه‌های کشور همواره فربه و فربه شده به نحوی که مناطق مهاجرپذیر دچار استهلاک تمام منابع انسانی، پولی و مالی، محیط زیستی و زیرساختی شده اند و مناطق مهاجر فرست همواره تمام منابع خود را از دست داده‌اند. این شیوه‌ی حکم‌رانی قربانیان زیادی از جمله شهرستان کوهدشت داشته است و متاسفانه در سراسر کشور شهرستان‌هایی قربانی شده‌اند که پایه معیشت آن‌ها بر کشاورزی و دامداری بوده است و این نشان می‌دهد که نظام برنامه‌ی کشور در مدیریت این شهرستان‌ها موفق نبوده است. در گزارش آسیب‌های اجتماعی کشور، خدمت سران نظام ده شهرستان بحرانی معرفی شدند که در صدر آن‌ها شهرستان کوهدشت بود. بنا بود این شهرستان‌ها در اقدامی فوق‌العاده از گردونه‌ی بحرانی بودن خارج شوند. سال‌ها از آن جریان می‌گذرد اما هنوز مداخله موثری انجام نشده است و این انفعال دولت، ربطی به کدام دولت ندارد، مهم‌ترین دلیل آن مانع بودن سیستم و مقررات دولتی است که همواره خود مانع اصلی توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جوامع هستند. دولت‌ها به عنوان قوه‌ی مجریه میل دارند بر تمام وجوه زندگی مردم مسلط باشند غافل از این‌که این تسلط بحران‌های بدتری برای حکومت، دولت و مردم به ارمغان می‌آورد. در کشور ما به دلیل این‌که دولت‌ها بر تمام شئون زندگی ملت مسلط شده‌اند امکان توسعه را گرفتهو خود نیز در هیچ بحرانی مداخله نکرده‌اند و تاوان این ترک فعل را حیثت حکومت و سلامت مردم می‌پردازند. شهرستان کوهدشت به‌عنوان یکی از بحرانی‌ترین شهرستان‌های ایران که هم خود بحران دارد و هم برای کشور بحران ایجاد می‌کند، نیازمند مدل دیگری از مداخله است که توسط مقام معظم رهبری «مداخله فوق‌العاده» تعبیر شده است. مداخله در این شهرستان‌ها روند مناسبی را تجربه کرد و سال‌ها پی‌گیری‌های روشمندی انجام شد تا شاید بتوان هم فرمان مقام معظم رهبری اجرایی شود و هم بحران این شهرستان مدیریت گردد. این فرایند در حال حاضر تعطیل شده‌است اما جریان تخریب نظام اجتماعی در شهرستان‌های بحرانی از جمله کوهدشت هم‌چنان ادامه دارد و در این روزها به وضع نابسامانی رسیده است که باید توسط استاندار محترم به عنوان نماینده‌ي حاکمیت و رییس نهاد دولت در استان به صورت فوق‌العاده و قرارگاهی مدیریت و این راه ناصواب و بی‌ثواب بسته شود تا هم این شهرستان به شرایط مناسب برگردد و هم کشور کمتر عوارض آن را بپردازد. این نوشتار مقدمه‌ی ورود به این مبحث است و امیدوارم فرصتی فراهم آید که بیش‌تر به حل معضل این شهرستان پرداخته شود./ سیمره 🅱 eitaa.com/baloutestan