یک زن خانه دار نگهبان خونه نیست. وظیفه اش پخت و پز و بشور و بساب نیست. زن به ظرفها عشق میده. صبح پرده ها رو میزنه کنار نه فقط به خاطر این که وظیفه ی اونه، اون پرده ها را برمیداره تا به خورشید اجازه بده به خونش سرک بکشه. تا نور و طلوع و تلالو رو به تک تک اجزای خونه هدیه بده. اجازه میده عطر هوای تازه و صدای گنجشک ها توی گوش دیوارای خونه بپیچه. زن اهرم یک خونهست. اگر نباشه این همه پرده و وسیله و ظرفهای شیک و پیک به چه دردی میخوره؟!
کی به غیر از زن میتونه با انرژی آرامش بخش خودش تو خونه معجزه کنه؟!
خوشمزگی غذا فقط برای سیر شدن اعضای خانواده نیست.
بوی برنج زعفرونی و خورشت قیمه ای که تموم خونه رو برداشته، با یک خنده ی از ته دل و نگاه مهربون و دست های سبزی که بشقاب ها رو با دقت پر از برنج میکنهست که خوشبختی رو کامل میکنه.
یک زن خانه دار شور و شوق رو وارد تار و پود زندگی خانوادش میکنه. یک زن خانه دار فقط کارهای خونه رو انجام نمیده. عشقی که اون چاشنی اعمال و رفتارش میکنه تا کارهای خونه رو انجام بده، به تک تک اشیای خونه جون میده. گلهای داخل گلدون هم اونرو میفهمن و ماهی توی تنگ هم باهاش نفس میکشه. هر خونهای کسی رو لازم داره که عشق و گرما رو به همه چیز فوت کنه و عین مسیح به همه چیز زندگی بده...
و اون فرد فقط میتونه یک "زن" باشه و اون عشق فقط عشق یک "مادر"...
✍ ریحانه | تحريريه محیا
🆔
@mahya_family