🍁🍂
🍂
🦋«یارفیق من لارفیق له»🦋
🏵مولانا علی(علیه السّلام)
مهيا شويد! خدايتان رحمت كناد!
كه درميان شما بانگ رحيل دردادهاند!
درنگ خويش در دنيا كمترسازيد!
وهمراه توشههاى نيكويى كه باخود برداشتهايد بازگرديد!
زيرا فرا رویتان گردنه هولناکیست كه ازآن بسختى توان گذشت!
منزلهايى است وحشتناك وهولانگيز!
كه بناچار برآنان وارد شده ودرآنجا درنگ خواهيدكرد!
بدانيد! كه مرگ از نزديك بگوشه چشم به شما مینگرد!
چنانكه گویی در پنجههایش گرفتار آمدهاید!
وچنگالهایش را در تنتان فرو برده!
وحوادثی بس دشوار ورنجهاى طاقت سوز شما را در برگرفته!
پس دلبستگیهایتان را با دنيا کم کنید!و توشهزاد تقوا برگیرید!»
📒نهجالبلاغه؛خطبه۲۰۴
🍀
#چهارپاره «بانگ رحیل»
🍂از کسی آن سوی دریاها
میرسد آوای حق بر گوش
میزند فریاد عشقش را
با صدایی بهتر از«گوگوش»
🍂چاووشی خاموش میخواند
با نوایی بهتر از داوود
آتشی در من برافروزد
آتشی سوزنده وبی دود
🍂یکنفر با سوز دل هر روز
میکند در گوش من نجوا
کز نیستانت جدا ماندی
ای نوایت! نی نوای ما!
🍂بارها دل کندهای از من
یک شبی با من نکردی سر
دل به هر دلداده دادی
دل ندادی بر منِ دلبر
🍂روزها وهفتهها رفتند
ماهها وسالها هم نیز
شیشهٔ عمرت ترک برداشت
تا به کی خوابی! زجا برخیز!
🍂اژدهای هفت سر آرام
لحظه هایت را یکایک خورد
پیش چشمت گرگ مرگ آمد
آشنایانت یکایک برد
🍂در تباهی عمر کردی طی
شد بهار و آمدت پائیز
در زمستان اجل ماندی
منتظر تا مرگت آید نیز
🍂کرک و پشمت ریخته امّا؛
بازهم حرص و ولع داری
با چنین حال وخیمت باز
رحمت حق را طمع داری
🍂سکّههایت را به آب انداخت
عنتر سرگرمی وغفلت
تو به جای گریه، خندیدی
اینک افتادی در این ذلّت
🍂روزهایت سوخت در حسرت
آه! فرصتها که فرسودی!
این همه جان کندی وآخر
لحظهای راحت نیاسودی!
🍂حاصل بی حاصلیت را
آب غفلت اندک اندک برد
جسم بیجان بر عصا تا کی!؟
موریانه هم عصایت خورد
🍂اندرین بازار پر سودا
دست خالی آمدی درویش!
کفشهای آهنینت کو!؟
راه سختی هست اندر پیش!
🍂نه ز دنیا بردهای حظی
نه به عقبی توشهای همراه
هم از اینجا ماندی وآنجا
آه! ازاین خسران وحسرت، آه!
🍂رفتی امّا بیهدف رفتی
نا بلد بودی، نپرسیدی!
یا مثال اسب عصاری
یک نفس یک عمر چرخیدی!
🍂سعی، باطل! عمر، ضایع شد!
تو هنوزم خوابی وغافل!
دست خالی ماندهای اینک
تا به کی بی حاصلی، حاصل!؟
🍂آتشی بر حاصلت افتاد
آب شو، این لحظهٔ آخر!
ورنه این هم بگذرد چون باد
خاک حسرت میکنی برسر
🍂یک شبی روکن به آیینه
خوب تصویرت تماشا کن!
آنچه را کردی، مروری کن
چارهای بر حال فردا کن!
🍂باخودت امروز صادق باش!
رحم کن بر خود، اگر مردی!
گُل بریزی بر سرت یا خاک
هرچه کردی با خودت کردی!
🍂مردمان خوابند وچون مردند؛
میشوند از خواب خوش بیدار
سیلی سکرات چون خوردند؛
میپرند از مستی پندار
🍂بادهای استخوان سوزی؛
میوزد فردا که در راهست
پشمی اینک بر کلاهت نیست
پوستینت حسرت وآهست
🍂راه دور وتنگ وتاریکست
بس کریوهی سخت اندر پیش
فصل سرد و گرم خواهی دید
پس بکن کاری ومیاندیش!
🍂منزلت باشد خراب آباد
قطعه غربت، پلاک هیچ
بعد ازآن تا مقصدی بس دور
راه ناهموار وپیچاپیچ
🍂خانهات تنگ است وبس تاریک
روشنی آوردهای با خود!؟
خانهات بی فرش و بیزاد است
زاد ره را بردهای لابد!؟
🍂قرنها در خاک خواهی خفت
بی سلاح و توشه وتنها
نه به فریادت رسد خویشان
نه بکارت آید این اعضا
🍂یادکن از خانهٔ وحشت
تنگی وتنهایی وغربت
قرنها اینگونه خواهی بود
تا که برخیزی تو با وحشت
🍂تازه آنجا اوّل کارست
از تو میپرسند ای ولگرد!
که چها کردی؟ چرا کردی؟
چون نکردی؟ آنچه بایدکرد؟
🍂هان! چه پاسخ میدهی آنروز
در عتاب «اَیُّها الْانسان!»
چونکه پرسد؛ چون شدی مغرور!؟
بر خدای قادرِ رحمان!؟
🍂پاسخی هرگز نخواهی داشت
جز که اظهار پشیمانی
جز غلط کردم! غلط کردم!
هرچه گویی، باز میمانی!
🍂پس بیا! امروز تائب شو!
فرصت این لحظه را دریاب!
تا نفس داری، بکن کاری!
راه حق بازاست، پس بشتاب!
🍂ای خدای مهربان من!
دستگیر ماندگان راه!
دست گیر! این بندهٔ گمراه
تا شناسد راه را از چاه
🍂مانده در راهیم وبیچاره
از رفیقانم جدا مانده
یا رسان ما را بدان یاران
یا ترحم کن! بر این رانده!
🍂«یا رفیق لا رفیق له!»
بندهٔ دلخسته را دریاب!
از محبّان علی(ع)هستیم
یارب! این دلبسته را دریاب!
🍂یک نفر در گوش من هرروز
چاووشی خاموش میخواند!
میکند فریاد عشقش را
بهتر از«گوگوش»میخواند(۱)
🍂کاش این«گوگوش»میفهمید؛
چاره عشقش، تَوَلّا هست
رفتنش ازاین ولایت نیست
توبه وبرگشتش اینجا هست
😢التماس دعا
❤️ابوالفضل فیروزی(نی نوا)
🔻تذکر؛
۱- لازم به ذکر است اشاره به نام این خوانندهٔ کذاییوترانهٔ مشهورش
(من آمدهام...!) تایید او و ترانهاش نیست،
بلکه نقد آن وصرفا یک کنایه طنزآلودیست.
🗓۱۳۹۹/۳/۲۱
🍂
@banavayeneynava
🍁🍂