🌻🦋 🦋 🍀«» 🌻شب است ودر دلم غوغای محشر شب است وخاطرم باشد مکدّر 🌻«شبی گیسو فروهشته به دامن پلاسین چادر‌ و قیرینه معجر»(۱) 🌻«شبی چون چاه بیژن تنگ وتاریک»(۲) چو زلف عاشقان پیچیده در بر 🌻چو مار غاشیه پیچیده درهم به تنگی وبه تاری گور کافر 🌻نه ماهی می‌نماید چهرهٔ خویش نه شب تابی بتابد در برابر 🌻شب است وشعله‌ور گشته دل من چون اسپند معطر روی مجمر 🌻دلم افتاده یاد آن ستمها که کرده ناکثان با آل اطهر 🌻ستمهایی که گر بر کوه میرفت زهم پاشیده میگردید ومضطر 🌻مصیبتهای طاقت سوز وجانکاه که دریا میشدی بحر مسجّر 🌻خزان شد زآن مصیبتهای جانسوز درخت سبز طوبای تناور 🌻ز توفان بلا وفتنه‌ وجور گلستان محمّد گشت پرپر 🌻ز پامال سُم باد خزانی خزان شد گلشن آل پیمبر 🌻به هرجا سیّدی دیدند، کشتند ز مردان وزنان از خرد‌ ومهتر 🌻یکی منکوب بین در ودیوار یکی محروم از میراث ومنبر 🌻یکی مقتول درمحراب ومسجد یکی مسموم از دستان همسر 🌻یکی شد دوخته جسمش به تابوت به زهر ناکثان شد پاره جیگر 🌻یکی مقتول درکرب وبلا شد لب عطشان کنار مهر مادر 🌻سرش بر نیزه‌ها در کوی وبرزن تنش آماج سنگ وتیر وخنجر 🌻یکی آواره درکوه وبیابان عیالش در اسیری رفت وخواهر 🌻یکی مسموم با زهر هلاهل یکی مصلوب بر دروازه ودر 🌻یکی زندانی ومغلول بغداد تمام عمر چو موسی ‌بن‌جعفر 🌻یکی در طوس شد زندانی کاخ علی موسی‌الرضا مسموم مضطر 🌻یکی در نوجوانی گشت ناکام یکی محبوس در سرداب وعسکر 🌻همه مسموم یا مقتول گشتند بجز مهدی امام حیّ آخر 🌻همانکه خائف از جان قرنها شد بیابانگرد وغایب شد ز منظر 🌻ولی او خواهدآمد روز باران زمین از نور او گردد منور 🌻شود طالع جمال آفتابش بود منصور ومشکور ومظفر 🌻بیاید روزگاردولت عشق خدا کرده چنین امرش مقدّر 🌻خدایا کی رود تلخیّ ایام شود شیرین جهان درکام مضطر؟ 🌻خدایا تا به‌کی در عسرت ورنج شوند آواره اولاد پیمبر؟ 🌻به پایان کی رسد این رنج بیحد به آخرکی شود این شام آخر؟ 🌻خدایا حق آن باب الحوایج که درسوگش شده عالم مکدّر 🌻عزیز فاطمه،آن کاظم الغیظ امام هفتمین، موسی بن‌‌جعفر 🌻امام الانس والجانّ، مصلح‌الدّین اسیر کُنْد وزندان، شیر اژدر 🌻رفیق مومنان، همسایهٔ عشق شفیع شیعیان،در روز محشر 🌻به‌وصفش«کاظمین العَیظ»است نازل زحلمش در تحیّر حلم اَشتر 🌻 زالقابش یکی باب ‌الحوائج بنامش حاجت سائل مقرر 🌻ز نعتش ناطقان باشند الکن به وصفش عاقل ودانا محیّر 🌻اگرچه بود در زندان وزنجیر ز بیم هیبتش منکوب کافر 🌻اگرچه خون او در شیشه کردند زخونش کوه وصحراشد محمّر 🌻اگرچه عطر او در شیشه کردند زعلمش شد معطّر باغ دفتر 🌻زشمس اَلشموسش تا قیامت بگیرد نورخود، خورشید خاور 🌻نگیرد تاکه حکم الرضایش نگردد یک عرض قائم به جوهر 🌻رضای حق، رضای آل عشق است رضاشان بر مدار حق مدوّر 🌻زعِلم دخترتش، قم در فقاهت برافرازد عَلم، تا روزمحشر 🌻بهرجا زادگان پاک اویند چو گلهای‌ معطر سرخ وپرپر 🌻خمینی از نژاد پاک او خاست که از بانگش زجا برخاست خاور 🌻هزاران لاله سرخ حسینی برآمد زآن نسیم روح پرور 🌻درود وآفرین براین نژاده زهی! از برکت این نهرکوثر 🌻گُلی کز بوی پاکش هر گِلی شد چو مشک وعنبر وچون گل معطر 🌻زن بدکاره در زندان هارون به مهرش توبه کرد وشد مخدّر 🌻به امر او دمان شد شیر پرده بخورد آن ساحر مغرور کافر 🌻چنانکه آن عصای پور عمران فرو بلعید سحر مار و اژدر 🌻ز اعجازش زمستان شد بهاران ز انفاسش مسیحا،روح پرور 🌻ز انوار علی موسی الرضایش خراسان شد نگین ملک خاور 🌻به یمن دختر معصومهٔ او شده قم تا قیامت شهرمنبر 🌻ز نفحات نسیم جانفزایش شکوفا گشته گلهای معطّر 🌻زعطرش شد مصفّا ملک ایران ز بویش شد شکوفا دشت قمصر 🌻ز نسلش خاست آن مهدی موعود امام المشرقین، مهر منوّر 🌻حسینی مشرب وحسنش حسن‌وار گل نرگس، مه زهرا وحیدر 🌻امانات خدا در عهد معهود همان میثاق حق در عالم ذَرّ 🌻صراط‌الله اقوم، باقی حق بقا ملک ودین،ناموس اکبر 🌻ستون عرش اعظم، حجت‌الله به توفان بلا کشتی ولنگر 🌻همانکه از نهیب اوست برپا طنین نعرهٔ اللّه‌اکبر 🌻فدای خاک پایش جان عالم به‌راهش صدهزاران لاله پرپر 🌻خدایا کی شود ظاهر به عالم همان شمس الضحیٰ،خورشید آخر؟ 🌻همان منجی عالم، مهرموعود همان بدرالدّجیٰ آن نیک اختر 🌻بگیرد انتقام از غاصب حق دهد برکافران عشق کیفر 🌻خدایا کی بگیرم جام جمشید ازآن ساقی سیمین ساق دلبر 🌻کجایی ساقی میخانه عشق اَلایااَیّها السّاقی کوثر؟ 🌻بده ساقی می باقی که امشب بیفشانم به پایت دُرّ وگوهر 🌻«ولاتَنهر»اسیران بلا را «ولاتَقهر»یتیمان را ازاین در 🌻نمی‌رانی مرا از بارگاهت اگرچه از بدان باشیم بدتر 🌻قبولم کن! اگرچه من ندارم بجزعشق علی وآل اطهر 🌻بدم یکدم به نای نی‌نوایم که شعرم گل کند در روزمحشر ❤️ابوالفضل‌فیروزی_نی‌نوا 🔹تذکر؛ مصرعهای ۱و۲وامیست از منوچهری دامغانی 🗒۱۴۰۰/۱۲/۸ 🆔@banavayeneynava