یک موقعیتی را
داده بودند به ما دوتا
هر دو آرپیجی داشتیم ؛
او میزد من کمک بودم من میزدم
او کمک بود و یکبار نوبت من بود
حال نداشتم بلند شوم!
فهمید قبضه را آماده کرد،
بلند شد ؛ شلیک کرد ؛ نشست ؛
با یک خالِ هندی روی پیشانیاش...
l📲
بانک عکس دفاع مقدس
https://eitaa.com/bank_aks