در ابتدای خیابونی که به حرم منتهی می‌شه‌ کز کرده بود و خیره شده بود به سفره‌ی ساده‌ی انتظاری که با دستای کوچیکش‌ پهن کرده بود. https://eitaa.com/banki_mohadeseh