به معاون آموزشی مدرسه پیشنهاد دادم برای دانش آموزان مکتب امام ارائه کنم، قبول کرد و یک کارگاه شش هفته ای و هر هفته سه زنگ بهم داد. جلسه اول که رفتم سر کلاس، با کراهتی شدید گفتند ای بابا، باز هم انقلاب و امام و ..‌. هرچی تلاش کردم عطش ایجاد کنم، نشد که نشد. آخر جلسه اول رفتم پیش مدیر و گفتم به نظرم تا سرکه انگبین صفرا نیفزوده باید تعطیلش کنیم! قبول نکرد. و من تمام هفته داشتم فکر می کردم چه باید کرد و هیییییچ راه حلی پیدا نمی کردم! تنها پیشنهادی که به ذهنم رسید که کلاس جذاب تر بشه آموزش معکوس بود! خود بچه ها اصول مکتب امام رو از لابلای صحبت های آقا در بیارن. جلسه دوم خیلی ناامید رفتم سر کلاس و شروع کردم، یکدفعه وسط کلاس به ذهنم رسید از مدل خود آقا استفاده کنم، آموزشی که کاربردی نداشته باشه قطعا مخاطبی هم نداره! براشون پروژه تعریف کردم، طراحی یک مدرسه بر اساس اصول مکتب امام؛ براشون جذاب شد. شروع کردند به طراحی، و حالا تشنه بودند که بفهمند اصول چیه؟! و امروز بعد جلسه سوم معاون آموزشی پیام تشکر برام فرستاد، که بچه ها حالشون سر کلاس خیلی خوب بوده و ارتباط گرفتن. و من فقط می تونستم بگم لطف خدا بود، همین! 🦋 به بپیوندید: https://eitaa.com/banooyeab