خوابند وکیلان و دزدند امیران بردند به سرقت همه سیم و زر ایران ما را نگذراند به این خانه ویران یا رب بستان حق فقیران ز امیران گفتند که در کشور ما مجلس شورا پرگشته جدیداً ز وکیلان مسلمان افسوس که ترسند زنند گربه طماع دائم گزارش دهند از دانه مرغان سردولت مارا  که جمعه به جمعه آگاه کنندش ز وضعیت ایران زنها همه خواهند کَنند رخت ز تن ها خواهند برند ره به کردار مردان مردان گروهی رفته اند از پی سرخاب عریان کنند به شلواره پاره‌ی خود ران مردم همه سرگشته و افسار گسیخته در فکر اینکه چه گران گردیده است نان! برخی  بر سر بام بشقابکی نصب نمودند شاید دهد شاهزاده یک روز فراخوان با قدرت و عظم به خیابان در آییم چون مرد جنگی اندر تک میدان بعضی رهبر ملک را عیب کنند که تدبیر بکردی چونان یک رهبر نادان از یاد ببردند رای و نظر خویش صندوق زمین باشد و رای، بذر دهقان دهقان گو چه کاشتی تو در خاک صندوق که امروز زنی طعنه و گویی رهبر نادان؟! آن روز که گفتی فلانی کار بَرَد پیش رفتند به ره کدخدا با ناز و خرامان بر سر سفره نشستند و خوردند زان سفره نشد سهم مردم  تکه ای از نان گفتند یافتیم کدخدا را با هوش و مودب کردیم توافق به زیبایی لوزان مردم همه منتظر گوشت بره گرد آمده اند و آماده بر سر یک خوان افسوس مردم نداستند که  با رای آن روز کردند گربه بر دیگ دیزی نگهبان گر بد رایی بکردی طلبکاری ات چیست؟ دنیا است دگر میکشد ز خطاکار تاوان ✍پدرام کاویان @banooyetamadonsaz