🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت هفتم ✳سال1384 بودکه کادربسیج مسجدموسی ابن جعفر(ع)تغییرکرد.من به عنوان جانشین پایگاه انتخاب شدم وقرارشد پایگاه را به سمت یک مرکز فرهنگی سوق دهیم.دراین راه سید علی مصطفوی با راه اندازی کانون شهید آوینی کمک بزرگی به ما کرد. 💟مدتی از راه اندازی کانون فرهنگی گذشت یک روز با سید علی به سمت مسجد حرکت کردیم. ❇به جلوی فلافل فروشی جوادین رسیدیم.سید علی با جوانی که داخل مغازه بود سلام و علیک کرد.این پسرک حدود16 سال داشت سریع بیرون آمد و حسابی مارا تحویل گرفت حجب وحیای خاصی داشت. متوجه شدم با سید علی خیلی رفیق است. 🔷سید هم چند روز بیشتر نبود که بخاطر خرید فلافل با این پسر آشنا شده بود.به نظر پسرخوبی می آمد. ✴چند روز بعد این پسر به همراه ما به اردوی قم و جمکران امد.در آن سفر بود که احساس کردم این پسر روح بسیار پاکی دارد.اما کاملا مشخص بودکه درون خودش به دنبال یک گمشده میگردد. 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش ۷