🖤همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
🖤
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
🖤علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
🖤
خدا او را به بزم عشق بازی شعلهور میخواست
🖤نباید شعله این ماجرا یک لحظه بنشیند
🖤
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
🖤به پای این کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
🖤
که فریاد بلند تشنگان پیغامبر میخواست
🖤مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی
🖤
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
🖤خرابه، خیزران، خنیاگریها، خارجی خواندن
🖤
نمک از زخمهایش زخمهای تازهتر میخواست