دفاع از حريم ولايت سلمان فارسي مي گويد: «ام فروه» زني از انصار بود كه به اندازه قدرت و توانائي اش از علي(علیه السلام) پشتيباني مي كرد و از بيعت با ديگران منع مي كرد. اين عمل به گوش خليفه رسيد، لذا دستور احضار او را داد. وقتي كه چشم خليفه به اين زن حق گو افتاد شروع كرد به ناسزا و دشنام دادن، و گفت: چرا مردم را بر من مي شوراني و بر عليه من مي انگيزاني و بيعت مرا باطل مي شماري؟ از اين ناشايسته گوييها توبه كن. «اُمّ فروه» بدون آنكه تزلزلي بخود راه دهد با كمال شهامت پاسخ داد: «گناهي نكردم تا توبه كنم، بلكه فقط واقعيت را بيان داشتم». خليفه گفت: واي بر تو مي خواهي وحدت مسلمين را لطمه بزني، كدام گناه از اين بالاتر و ضررش از اين بيشتر، تو مگر در امامت من ترديدي داري؟ اُم فروه در حالي كه دلي پر از ايمان داشت با يك كلمه قاطع جواب گفت: تو امام نيستي، بلكه امام كسي است كه از طرف خدا و پيامبر صلی الله علیه و آله منصوب شده باشد، و داراي سوابق و فضائل انساني و اخلاقي باشد، از ظلم و ستم بدور باشد. خليفه گفت: من از اماماني هستم كه خداوند او را بر بندگانش اختيار كرده است! اُمّ فروه با صراحت لهجه گفت: دروغ گفتي، و بر خداوند افتراء بستي. اگر تو از آن دسته بودي، حتماً قرآن از شما ياد مي كرد، چنانچه از آنانكه لياقت امامت دارند ياد نموده: «وَ جَعَلنا مِنْهُم اَئمّةً يَهْدوُنَ بِاَمْرِنا لَمّا صَبَروُا وَ كانُوا بِاياتِنا يُوقُنِونْ» تو نه عالم به امور دين و احكام و قرآن هستي، و نه هدايت كننده، و نه بر شدائد روزگار ايستادگي كرده اي، و نه به آيات خدا يقين داري! اُم فروه در اينجا به امتحان و آزمايشي دست زد و لذا به او گفت: اگر واقعاً تو امامي، بمن از اسامي آسمان ها بگو و توضيح بده؟ خليفه كه در حيرت و تعجب فرو رفته، و توانايي جواب را نداشت، گفت: «نام هاي آسمان ها در نزد كسي معلوم است كه آن را خلق كرده است». اُم فروه گفت: من كه زني بيش نيستم نام هاي آسمان ها را مي دانم، اگر سزاوار بود تو را مي آموختم در حالي كه در شأن يك پيرزن نيست. چطور تو مدعي اين مقام شامخ و منصب الهي شده اي؟ خليفه با كمال خشونت گفت: اي دشمن خدا حالا كه اين ادعا را نمودي بايد از عهده آن برآئي و الّا ترا خواهم كشد. اُمّ فروه، با كمال قوت قلب گفت: اي پسر ابي قحانه مرا به مرگ تهديد مي كني؟! با اينكه با كي از كشته شدن ندارم، لكن ترا از آن نام ها آگاه مي سازم. نام اول ايلوم، دوم بعون، سوم سحقون، چهارم يلون، پنجم ماين، ششم ماجبر، هفتم ايوث. خليفه و حاضرين از دانائي و بلاغت اُم فروه به فكر فرو رفته و او را تحسين كردند. اما خليفه تصميم گرفت هر جوري هست او را محكوم و نابود كند، لذا شروع به سؤال ديگري كرد، از جمله پرسيد: چه مي گويي در حق علي(علیه السلام)؟ اُمّ فروه گفت: من چگونه در حق كسي كه امام و پيشواي دين است و بهترين اوصياي خداست كه به نور او آسمان و زمين روشن است، و ولايت او شرط ايمان است پسر ابوقحانه تو كه بيعت او را شكستي از دين مرتد شدي و دين را به دنياي پست فروختي. خليفه بلافاصله صدا زد «كفرت المرئه» يعني اين زن كافر شده زود گردنش را بزنيد. نادانان و جاسوسان و مزدوران هم مي بايست بلافاصله او را به قتل برسانند و همين كار را كردند، وقتي علي(علیه السلام) آمد، جسم مرده او را باذن الله جاني تاز داد، و اُم فروه عمري دوباره يافت. وقتي اين خبر بگوش خليفه اول و دوم رسيد، به همديگر مي گفتند: علي(علیه السلام) مسيح اين امت شده است. عليي(علیه السلام) اُم فروه را بشوهرش رد كرد و زندگي چندين ساله اي كرد ... تا اينكه شش ماه پس از شهادت علي(علیه السلام) اين زن مبارز و داناي تاريخ اسلام جان بجان آفرين تسليم نمود و نام نيكي از خود باقي گذاشت. داستانهایی از زنان نمونه، روحاني، 1382 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄