🍃داستانک می گویند در صد سال پیش در بازار تهران واقعه عجیبی اتفاق افتاد و آن این بود که یکی از دکانداران به نام حاج شعبانعلی عزم سفر کربلا نموده و دکان را به دو پسرش سپرده و روانه می‌شود. بعد از چند ماه که مراجعت می کند می بیند که پسرانش دکان را از وسط تیغه کشیده اند و هر نیمی را یکی برداشته و به کسب و کار مشغول است. چون خواست داخل شود راهش ندادند و در سوال و جواب و گفت و گو که این چه کاری است که شما کردید پسرانش میگویند:"حوصله نداشتیم تا مردن تو صبر بکنیم سهممان را جلو جلو برداشتیم." از قضای روزگار به سالی نمیکشد که در بلوای مشروطیت یکی از پسران جلوی میدان بهارستان تیر خورده و دیگری چندی بعد به مرض وبا که آن موقع در تهران مسری شده بود از دنیا رفته و دو مرتبه دکان دست حاجی م یافتد و تیغه را از وسط برداشته و کسب خود را از سر می‌گیرد....💚 از کتاب 📕 تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7