نیمه شبی برای تطهیر و وضو از اتاق بیرون آمدم. در حجره را بستم و به راه افتادم،اما وقتی به مقابل اتاق خادم رسیدم در نهایت تعجب نوری در حجره ی او می درخشید چنانکه گویی خورشید در آنجا طلوع کرده است