به سن تکلیف نرسیده بود اما روزه می گرفت.
یک روز به برادرش محمد گفت:«داداش من تا به حال بیست روزه گرفته ام و تو هشت روزه، در حالی که روزه نه بر من واجب است و نه بر تو. بیا روزه هایمان را به مادر که خیلی برایمان زحمت کشیده و حق زیادی بر گردنمان دارد، هدیه کنیم.»
من که شاهد گفتگوی آنها بودم، گفتم:«من راضی نیستم شما گرسنگی و تشنگی را تحمل کنید و روزه بگیرید وآنها را به من هدیه کنید.»
اکبر گفت:«مادر این هدیه در مقابل زحمات شما هیچ است، شما حق زیادی بر گردن ما دارید.»
شهید اکبر آبرین🌹
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
🕊⃟🇮🇷
@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯