📌پرونده سراسر سیاهی رضا پالانی
از دزدی بگیر تا....
قصد داریم چند تا تو دهنی به بی سوادان فضای مجازی بزنیم
ان هایی که فکر کردند به برکت خون شهدا این انقلاب مفت به دست امده که با قلم شکسته خود دست به هر لجن پراکنی بزنند
در روزهای گذشته به واسطه خبرسازیها و شایعات در فضای مجازی رضاشاه از گور خود به وسط میدان کشیده شد و عدهای به مدد کمک رسانهای ارگانهای خبری روباه پیر و شیطان بزرگ از جمله « بیبی سی » و « من و تو » به تطهیر پهلوی پرداختند.
بی شک عدهای درصدد هستند که از هر چیزی برای بر هم ریختن امنیت روانی و اجتماعی جامعه استفاده کنند، همانها که در دی ماه سال ۹۶با سوار شدن بر روی موج اعتراضات به حق مردم به وضعیت معیشتی شعارهایی در حمایت از رضاشاه سردادند این روزها نیز وارد میدان شده و برای دیکتاتور مقبور نوحه سرایی میکنند.
حافظه تاریخی ملت ایران از سوی این عده اندک بسیار ضعیف پنداشته میشود، آنها گمان میکنند که مردم مسلمان ایران یا مطالعه نکردهاند و یا آنان که سنشان به دوره پهلوی میرسد آن دوران را از یاد بردهاند!
عملکرد رضاشاه را میتوان ملغمهای از استبداد و دیکتاتوری عریان و دین ستیزی آشکار دانست، افرادی که در فضای مجازی برای دیکتاتور پهلوی نوحه سرایی میکنند و او را پدر ایران نوین میخوانند نیازی به مطالعه کارنامه پهلوی اول نمیبینند.
در ادامه به بازخوانی گوشهای از این پرونده سراسر سیاهی و نکبت میپردازیم.
👇👇
بی سواد فحاش!
چنانچه ذکر آن رفت رضاشاه را میتوان در دو حوزه به بررسی و تحلیل نشست استبدا و دیکتاتوری در دوره سلطنت وی و همچنین دین ستیزی آشکار به امر اربابان خارجی!
سوء ظن و بدبینی نسبت به اطرافیان و بیحرمتی ، فحاشی و بیسوادی از ویژگیهای شخصیتی رضاخان بود و این ویژگیها در دوره سلطنت نامبرده خود را به عیان نشان داد
نقل است که در یکی از گفتوگوهای تیمورتاش با دولت انگلیس بر سر موضوع نفت، شاه به علت طولانی شدن مذاکرات، کنترل اعصاب خود را از دست داده و یک روز غرش کنان وارد جلسه هیئت دولت شده و پرونده نفت را داخل بخاری پرتاب میکند.
رضاشاه با تکیه بر این تندخوییها به راحتی به فحاشی و رفتارهای لات منشانه میپرداخت که البته بخشی از آن ناشی از بیسوادی و یا کم سوادی او بود. چنانچه فرزندش محمدرضا پهلوی نیز به موضوع بیسوادی پدرشاشاره کرده و به نوعی آن را تأیید میکند و میگوید: «...سختی و مشقت زندگی، از دست دادن پدر در دوران کودکی و نبودن وسیله باعث شد که رضاشاه در ابتدای عمر به مدرسه نرود و خواندن و نوشتن را نیاموزد.»
در نظام اقتدارگرای عصر پهلوی، رضاشاه به عنوان عنصر اصلی در ساختار سیاسی کشور و قدرت، به دلیل سوءظن، بدبینی و فحاشی با اطرافیان، بخش مهمی از توان جذب نخبگان را از دست داد. بنابراین تنها پشتیبان حکومت وی محدود به قدرتهای بیگانه به خصوص انگلیس بود که در نهایت پایان کار وی نیز توسط اراده این کشور رقم خورد. این نوع رویکرد و رفتار سیاسی علاوه بر آنکه بر فضای سیاسی جامعه تأثیرگذار بود در فرهنگ عمومی نیز رواج یافت.
دیکتاتوری که مجلس را تحمل نمیکرد!
در دوره رضاشاه به واسطه تندخویی وی یک دیکتاتوری تمام عیار در کشور حاکم بود ، نه خبری از مجلس و نمایندگان ملت بود و نه اعتراضی از سوی حکومت تحمل میشد.
از دوره مجلس ششم به بعد، انتخابات بدین شکل صورت میگرفت که در ابتدا لیستی شامل افراد مورد اعتماد رضاشاه در اختیار رؤسای شهربانی و فرماندهان لشکر و حکمرانان مناطق مختلف کشور قرار میگرفت، این افراد نیز لیست مورد وثوق شاه را به مراکز ارسال میکردند. این رویه آنچنان با نظم و دقتی انجام میشد که به صورت یک رویه قانونی درآمده بود و عملا پیش از آنکه رأیی در صندوق انتخابات انداخته شود، نمایندگان شهرهای مختلف تعیین شده بودند. حداقل نتیجه انتصابی بودن این نمایندگان در مجالس دوران رضاشاه این بود که تمامی قوانینی که به مجلس ارسال میشد، بدون هیچگونه اختلاف و مخالفتی از سوی نمایندگان تصویب میشد. در واقع دوران رضاشاه را باید دوران سلطنت به شیوهای خاص نامید زیرا فرامین شاه در مجلس، بدون هیچگونه مخالفتی به تصویب میرسید. به معنایی دیگر، شاه هم نقش تصویب قوانین را بر عهده داشت و هم به اجرای آن مشغول بود.
شرایط مجالس در دوران رضاشاه پس از مجلس هفتم به شدت اسفبارتر جلوه کرد زیرا تا پیش از این و به خصوص در مجالس پنجم تا هفتم، نمایندگان راستین ملت همچون آیتالله مدرس به دفعات، مخالفت خود را با شیوه حکمرانی، استبداد و تقلبهای گسترده رضاشاه ابراز میکردند ولی از دوره هشتم به بعد جای خالی این افراد بیش از پیش در مجلس حس میشد و عملا هیچگونه مخالفتی از سوی نمایندگان نسبت به اقدامات و لوایح رضاشاه مطرح نمیشد. تمامی این مجالس در فضایی بسیار آرام برگزار میشد و به دور از کوچکترین تنش، رسالت خود را
#ادامه👇👇