وقتی کسی وارد عرصه انتخابات رئیس جمهوری می شود دوحالت دارد: حالت اول آنکه این فرد ازاوضاع واحوال کشور ومنابع ومصارف وظرفیتها وفرصتها وزیرساختهاو.......اطلاعات کافی وکامل دارد وبا اطلاع واشراف ازتوانایی های خود وکشور وعده هایی می دهد.وباعلم به وضعیت موجودوبرپایه همین اطلاعات وارد عرصه می شود و وعده می دهد. لذا پذیرفتنی نیست که بعد ازورود،علت ناکامیهای خودرا تخریب زیرساختها وقصورات دولت قبل بداند.(چرا که باید می دانست) پس یا اطلاعاتش ناقص بودیا توانش که هردو نشانه ی ضعف است. حالت دوم اینکه دولت فعلی ادعا می کند من این حجم ازخرابکاریها را نمی دانستم واطلاع نداشتم که اوضاع اینقدر خراب است. پاسخ این ادعا این است که اولاً اگرشما اطلاع کافی وکامل نداشتید براساس کدام اطلاعات وعده دادید؟ ثانیاً چرا وعده دادید؟ ودیگر اینکه چرا کسی که اطلاع کافی ازشرایط کشور نداردخودرا ناجی کشور معرفی می کندوادعای بازسازی آن را دارد. دراین صورت نیز به دروغ خودرا دانا ازوضعیت کشور وتوانا درحل مسائل معرفی نموده است. امید است گشایشی صورت گیردولی اگرتوفیقی حاصل نشدعلت را درجایی دیگر جستجو کنیم برای مردم شعورقائل شده وبازی با آنان راپایان دهیم.....