1️⃣قسمت اول جواب :
دوست گرامی از کلمه انقلابی برای مسئولینی که فرزندان آنها در خارج از کشور هستند استفاده نکنید. اینها مسئولین غرب صفتی هستند که سالهاست بر مناصب این کشور حکومت می کنند و همیشه تلاش می کردند که مسیر انقلاب را منحرف کنند وبه لطف خدا و هدایتهای مقام معظم رهبری و البته تلاش مسئولین انقلابی موفق به این کار نشده اند.لذا این مسئولینی که فرزندانشان به خارج از کشور مهاجرت کرده اند بعضی با این کار فرزندان موافق بوده اند که قطعا مشئول انقلابی نیستند و بعضی هم اصلا موافق نبوده اند وفرزند خود مسیرش را از والدین جدا کرده است که اشکالی هم بر مسئول مربوطه نیست.
واما پیرامون اینگونه اشکلات ونقایص وانتقادات که هم اکنون در مکالمه خیلی از افراد جامعه هست باید به نکات زیر توجه کرد:
ما انسانها وقتی اهمیت کاری را درک کنیم و بر اساس منافع شخصی، حزبی و گروهی، یا بر اساس مصالح اجتماعی یا مقاصد الهی قصد انجام آن را داشته باشیم سعی میکنیم برنامهای را تنظیم کنیم که با اجرای آن برنامه، به طور صددرصد به اهداف خود برسیم؛ ولی تجربه تاریخی همه انسانها در همه زمانها و همه اقوام نشان میدهد این هدف ایدهآل بسیار کم و شاید اصلا تحقق پیدا نمیکند. یعنی اینگونه نیست که هر طور برنامهریزی کنیم، صددرصد محقق شود. جدای از متون تاریخی، قطعیات قرآن هم همین مسئله را تایید میکند. اراده خدا بر این تعلق گرفته که انسانها به وسیله انبیا هدایت شوند و در دنیا به گونهای زندگی کنند که مقدمهای باشد برای سعادت ابدی در آخرت؛ اما در طول تاریخ، قرآن کجا را نشان میدهد که یک پیغمبر یا رهبر یا جامعهای به طور صد درصد به خواستههای خودش رسیده باشد؟ بنده که سراغ ندارم؛ برعکس، در قرآن غالبا هر جا صحبت از انبیا و نهضت و قیام انبیا هست، از مخالفت اقوام و شخصیتها با آن پیامبر سخن گفته است، و تعبیراتی دارد که واقعا انسان تعجب میکند.
مثلا درباره قوم حضرت موسی میگوید: وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ؛ بعد از اینکه بنیاسرائیل (به تعبیر قرآن) از بردگی نجات پیدا کردند و فرعونیان در دریا غرق شدند و میخواستند برگردند به وطن آبا و اجدادی خود، در راه عدهای را دیدند که بتپرستی میکردند، همه آن الطاف الهی را فراموش کردند و به موسی گفتند بتی هم برای ما درست کن؛ اجعل لنا إلهاً کما لهم آلهه. بعد به وطنشان که رسیدند به جای اینکه دشمنان را بیرون کنند تا در آسایش باشند، به پیغمبر خود گفتند ما کاری نداریم، تو و خدایت بروید با آنها بجنگید ما اینجا نشستهایم. فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ!
در ادامه هم تهمتهای زشت اخلاقی به پیغمبر خود زدند و در نهایت کار به جایی رسید که حضرت موسی به صراحت گفت: یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ. چرا در حالی که میدانید من پیغمبر خدا هستم مرا اذیت میکنید و آزار میدهید؟
اگر قبل از اینکه ثابت شود موسی پیغمبر است، اینگونه میگفتند، توجیه میکردیم که نمیدانند، اما بعد از اینکه فهمیدند پیغمبر است با او اینگونه رفتار کردند! خب این یکی از اقوام است که در قرآن به آناشاره شده است. خدا طراح یک طرحی است، مجری طرح، پیغمبرخدا و بهترین انسان است که همه گونه کمکی به آنها کرده و دشمنان آنها را نابود کرده، اما این مردم عین خیالشان نیست و دنبال هوسرانی خود هستند؛ همین اتفاقات ادامه دارد تا به پیغمبر اسلام میرسد که فرمود: ما اوذی نبی مثل ما اوذیتُ.
در جامعه اسلامی هم تحولاتی که از روز تشکیلش در شهر مدینه تا الان اتفاق افتاده را اگر ببینیم، بنده سراغ ندارم در یک برههای به طور کامل مطابق آنچه خدای متعال طراحی کرده و دوست داشته، تحقق یافته باشد.
پیغمبری که دوست و دشمن عاشقش بودند، مهربان، خیرخواه، و اهل خدمت به مردم بود، همین پیروان فرزندانش را به فجیعترین شکل به شهادت رساندند؛ نه مشرکین و یهودیها، همین مسلمانان به اصطلاح پیرو پیامبر چنین کردند!
بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم در صورت داشتن طرح صحیح و اجرای درست، یک پدیده اجتماعی شایستهای حتما و صد درصد به نتیجه مطلوب برسد، انتظار واقعبینانهای نیست و تا کنون هم در طول تاریخ چنین چیزی محقق نشده است.