اینجا صحبت از سیاست نیست بلکه موضوع انسانی در بین است که دارد میمیرد. در کتاب تعلیمات دینی که از بچگی مرا به حفظ کردن آن وادار کردهاند چنین نوشته شده است: به تشنگان آب دادن، به برهنهگان جامه پوشاندن، از زائرین پذیرایی کردن، بیماران را تیمار کردن و ننوشتهاند بیمارانی را تیمار کردن که مثل تو فکر میکنند بلکه فقط نوشتهاند بیماران را تیمار کردن، والسلام. البته راست است که در آن ایام کلیسا با ملت بود نه با دولت و شاید امروز مفاد کتاب تعلیمات دینی را هم تغییر داده باشند.
آزادی چیزی نیست که آن را به کسی هدیه کنند. میتوان در یک کشور دیکتاتوری زندگی کرد و آزاد بود فقط کافیست که علیه دیکتاتور مبارزه کرد مردی که با مغز خودش فکر میکند آزاد است. مردی که به خاطر آنچه بر حق میداند مبارزه میکند آزاد است. برعکس میتوان در آزادترین کشورهای روی زمین زندگی کرد و با این وصف اگر آدم باطنا منفیباف و پست و بندهمنش باشد آزاد نیست و با وجود فقدان هر نوع اجبار و زور باز برده است. آزادی را نباید از دیگران گدایی کرد بلکه باید با چنگ به چنگ آورد.
نان_و_شراب
ترجمهی محمد قاضی
#شبهه وجواب لطفا