پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن! من که بیدار شدم,این همه فریاد نزن! توی ذهن تو نماز است فقط! میدانم پدرم! چشم! فقط داد نزن!میخوانم! من از امروز,مسلمانِ مسلمان,باشد! کار هر روز وشبم خواندن قران,باشد! هر چه گفتی تو قبول است,فقط راضی باش پدرم! جان علی از پسرت راضی باش کاش بنشینی و یک لحظه فقط گوش کنی! کاش یک لحظه به حرف پسرت گوش کنی! حَجَر از حافظه ها پاک شده…می فهمی؟؟ پسرت صاحب ادراک شده ,می فهمی؟ به خدا حق,همه ی آنچه تو می گویی نیست! پدرم!حضرت حق آنکه تو می جویی نیست! پدرم! ما همه در ظاهر دین بند شدیم همگی منحرف از دین خداوند شدیم غربت عقل نمایان شده امروز پدر! نام عباس علی نان شده امروز پدر! دین نگفته ست ز خون شهدا وام بگیر! کربلا رسم کن از گریه کنان شام بگیر! شش دهه هر شب و هر روز سرش را کندند در خفا آآه! به ریش همه مان می خندند! بردن نام علی رمز مسلمانی نیست دین به اینقدر عزاداری طولانی نیست علی از قوت جهان لقمه ی نانی برداشت قدم خیر که برداشت نهانی برداشت جانفدا؟ شیعه؟ محب؟ دوست؟ کدامی ای دوست؟ تو خودت حکم کن! اینجا چه کسی پیرو اوست؟؟ مال مردم خوری و گردن کج پیش خدا؟؟ در سرا با پری و توی حرم با مولا؟؟ کرکسان که به شکم بارگی عادت کردند گرگها نیز به خونخوارگی عادت کردند! مومن واقعی آنست که الگو باشد آن زبان در خور ذکر است که حقگو باشد هرکه پیشانی او زخم شده مومن نیست پیر وادی شدن ای دوست! به سال و سن نیست! دین تسبیح و مناجات و محاسن دین نیست! به خدای تو قسم پیرو دین خودبین نیست! دین کجا گفته که همسایه ی خود را ول کن؟ دین کجا گفته که دل را ز خدا غافل کن؟؟ دین کجا گفته که چون کبک ببر سر در برف؟ دین کجا گفته فقط مغلطه باشد در حرف؟؟ دین کجا گفته جواب سخن حق تیر است؟؟ دین کجا گفته که بیچاره شدن تقدیر است!؟ دین نگفته ست ببر آبروی مومن را دین نوشته است بخر آبروی مومن را به خدا سخت در انجام خطا غرق شدیم ناخدا جان!همه در غیر خدا غرق شدیم دل خوشی مان همه این است:مسلمان هستیم فخر داریم که:ما پیرو قرآن هستیم ما مسلمان دروغیم!… مسلمان فریب! همه ی دغدغه مان این شده: گندم؟ یاسیب؟… هر که از راه رسید آبروی دین را برد! هر که آمد فقط از گرده ی این مذهب خورد! آب راکد بشود، قطع و یقین می گندد! غرب یکدست به دینداری مان می خندد! در نمازت “خم ابروی نگار” آوردی! با عبادات چنین, گند به بار آوردی! هرچه را گم بکنی وقت نمازت پیداست اصلا انگار نه انگار خدا آن بالاست! چه نمازی ست که یک ذره خدایی نشده؟؟ فروغ فرخزاد