*دروغ هایی که ۱۴۰۰ سال بدون وقفه تکرار میشود؛وقتی که بالای منبر میروند مردم را گوسفند می بینند!* دکتر علیزاده چند روز پيش براي شركت درمجلس ختمي به مسجدي رفتم ، به احترام خانواده مصاب، مجبور بودم تا پايان مجلس حضور داشته باشم. طبق مرسوم اكثر مجالس ترحيم در ايران، آخوندي به منبر جلوس فرمود، و چون چيزي درچنته نداشت، موضوع تكراري تولد امام علي در كعبه و قصه هايي از معجزات دوران كودكي آن حضرت بيان كرد، وقتي قصه تولد امام در كعبه را توضيح ميداد، گفت: *"ديواركعبه شكافت و فاطمه بنت اسد با بچه اي در آغوش، از درون كعبه بيرون آمد، هنوز هم بعد از ١٤٠٠ سال آثار آن شكاف و تَرَك را بر ديوار كعبه مي توانيدببينيد، آنهايي كه به مكه مي روند خوب دقت كنند در ضلع جنوبي ..."* اخوند مزبور دعا كرد و از منبر فرود آمد، نزديكش رفتم وگفتم : جناب شيخ، *بعد از زمان تولد امام علي تا امروز، سه بار ساختمان كعبه ويران شده است و مجدداً بازسازي اش نمودند...* بار اول، عبدالله زبير در سال ٦٤ هجري آن را تخريب نموده و در همان سال آن را بازسازي كرده و حتي ابعاد اوليه آن را هم تغيير داده است. بار دوم، حجاج بن يوسف به فرمان عبدالملك مروان ، در سال ٧٤ كعبه را برسر عبدالله زبير ويران كرد (چون عبدالله در آن پناه گرفته بود) و مجدداً بازسازي اش كردند؛ بارسوم، در سال ١٠٣٩ هجري به علت باران سيل آسايي كه در مكه آمد و ارتفاع آب تا بيشتر از دومتر ديواركعبه را فراگرفت، بخش زيادي از كعبه ريزش نمود، به دستور سلطان مراد چهارم( پادشاه عثماني) مابقي را هم تخريب و يك بناي مستحكم و جديدي ساختند كه تا امروز همچنان استوار مانده است. پرسيدم جناب شيخ، *خانه اي كه بعد از آن تاريخ ، سه بار ديگر تخريب و بازسازي شده و حتي نوع مصالح آن هم تغيير كرده است، آن شكاف و تَرَك چطور همچنان باقي مانده كه شما آدرس به مردم مي دهيد؟!!* ميدانيد در پاسخم چه جمله اي گفت؟ پاسخ داد : *آقاي دکتر مگرچندنفرمثل شما در اين مجلس هستند و اين اطلاعاتي كه شما داريد را دارند؟ !! ما بايد با اين قصه ها علاقه مردم به امام علي و ولايت را حفظ كنيم!!* گفتم *با دروغ گفتن مي خواهيد امام علي را بزرگ نشان دهيد؟* شماخودت آن شكاف را ديدي كه به مردم آدرس مي دهيد؟ !! لبخندي زد و گفت: *سخت نگير استاد....!!!* معلومم شد من را مي شناسد؛ ... احساس كردم *بعضي از اين آقايان، وقتي بالاي منبر قرارمي ميگيرند همه مردم را بيسواد و نادان مي پندارند، چون به اين باور هستند كه مردم همانند گوسفندانند و علما به منزله چوپان...*